شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- دو کارکرد اساسی بازارسرمایه در هرکشوری عبارتنداز(1) بسترسازی برای سرمایه گذاری و مدیریت ریسک و(2) ایجاد سازوکارهای تأمین مالی بنگاهها. از آنجا که نقش اصلی در بازار سرمایه و پول در کشورهای درحال توسعه را بانکها بازی میکنند، بنابراین، بانکها نقش خطیر و تعیینکنندهای در اقتصاد این کشورها به عهده دارند. بانکها همچنین متولی تعیین سیاستهای پولی و مالی کشورها هستند که تأثیری بی بدیل در استفاده بهینه از منابع مالی و تخصیص آن به طرح های توسعه و پیشرفت اقتصاد آنها، به ویژه به علت محدودیت های منابع مذکور دارد. افزون براینها، بانکها وظیفه دریافت، تجمیع و تخصیص سپرده ها و تأمین سود آن ها، تجهیز و توزیع اعتبارات، عملیاتمالی، خریدوفروشارزها، نقلوانتقالوجوه، وصولمطالباتاسنادی و سودسهام مشتریان، پرداخت بدهی مشتریان، قبول امانات، نگهداری سهام و اوراق هادار و اشیای قیمتی مشتریان، انجام وظیفهٔ قیمومیت و وصایت برای مشتریان، انجام وکالت خریدها و فروش را برعهده دارند.
با چنین چشمانداز خطیری از نقش بانکها در قلمرو اقتصادی کشورها و لزوم تحقق اهداف، نقشها، وظایف و مأموریت آنها برای فراهم شدن زمینه پیشرفت و توسعه اقتصادی کشور، اکنون این پرسش کلیدی مطرح می شود که بانکها چه امکانات، قابلیتها و ظرفیتهایی برای نیل به اهداف، انجام وظایف، مأموریت و سیاستها و راهبردهای خود دارند و در این میان، ظرفیتهای ارتباطی و رسانهای و جریانهای اطلاعاتیای که تعامل سازنده آنها را با مخاطبان و ذینفعان درونی و هم محیط بیرونی آن ها میسر کند، کدامند و چه سامانهای می تواند نیازهای روزافزون آن ها را در فضایی رقابتی تأمین کند؟
بی تردید، کارشناسان و صاحبنظران مرتبط با موضوع، روابط عمومیها را به عنوان متولیان اصلی مدیریت ارتباطاتسازمانی و جریانهایاطلاعاتی درونی و بیرونی سازمانها یا شرکتها پیشنهاد میکنند و براین واقعیت نظری تأکید میورزند که روابط عمومیها به عنوان یک حرفه ارتباطی– اطلاعاتی و آشنایی کاملشان با فضاهای رسانهای قادرند تا نیازهای بانک ها را در این عرصه برآورده سازند.
اما اجازه دهید تا با طرح یک چالش، واقعی بودن این قابلیتها و ظرفیتهای فکری و نظری روابط عمومی های موجود در کشور و نظام آموزشی پشتیبان آن را مورد سئوال قراردهیم. این چالش، همان پرسش اساسی ای است که مقامات سیاسی و اجتماعی پس از انقلاب و به ویژه، مقام معظم رهبری(مدظلهالعالی) بارها و بارها درخصوص بومیسازی و متناسبسازی علومانسانی با واقعیات تاریخی، سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی کشور مطرح کرده و نسبت به وجود تناسب لازم و کافی میان محتوای علمی و نظری تولید شده مراکز دانشگاهی، آموزشی و موسسات ترویجی با نیازهای واقعی جامعه، نهادها، سازمان ها و موسسات عمومی و خصوصی کشور ابراز تردید کردهاند.
چالش ذکرشده در این نوشتار، بدون تردید نیازمند بررسیهای جدی و مستمر و گردآوری شواهد و نقدهای عینی و مبتنی بر پژوهشهای پیوسته است، اما از آنجا که مقصود نگارنده تنها اشاره به وجود آن، در مقام بستر تردیدهای ابرازشده از سوی مقامات است، بیش از این به آن پرداخته نمی شود و درعوض، انتظارات بانک ها برای مطالعه و بررسی کارشناسان ذیربط و جستجوی راه های تأمین آن ها مطرح می شوند.
یکی از انتظارات مهم و شاید دارای اولویت بانک ها از صاحبنظران و کارشناسان این رشته این است که الگوهای ارتباطی مطلوب نظری و عملی این بنگاه های مالی و اقتصادی را در تعامل سازنده و اثربخششان با ذینفعان خود، نه براساس نظریه ها و الگوهای کلیشه ای غربی، بلکه با لحاظ زمینه ها، ویژگی ها، اقتضائات و موانع و کاستی های موجود در جامعه پیدا کرده و معرفی نمایند. این الگوها باید واجد ویژگی هایی باشند که با لحاظ میراث فکری و فرهنگی جامعه، به تغییر گرایش ها، عادات و رویه های بازدارنده رفتارسازمانی جدید بینجامند.
انتظار دیگر بانک ها از روابط عمومی ها، معرفی ساختاری پویا با وظایفی بومی شده از روابط عمومی به این بنگاه ها و حتی دیگر بنگاه های کسب و کار است و این امر باید مبتنی برسیاستگذاری هایی باشد که از اصول نهادینه شده واستنباطات تاریخی و نقش سامانه های حقوقی سرچشمه گرفته باشند. به عبارت بهتر ساختاربندی و تعیین وظایف برای یک سامانه اجتماعی جدید نمی تواند بی ارتباط با اقتضائات سنتی و عادات و باورها، ارزش ها و شیوه های عمل دیرینه یک جامعه صورت گیرد.
همچنین بانک ها از روابط عمومی این انتظار را دارند که همه ابعاد کارکردی این حرفه براساس فرایندهای نهادینه سازی در سطح کلان و درونی سازی در سطح خُرد را لحاظ کنند. به عنوان مثال بانکداری یک پدیده ربوی و غربی بوده و با روح آموزه های دینی مبتنی بر حرام بودن ربا و قرض الحسنه مغایر بوده و روابط عمومی ها باید در مسیر انطباق بنگاه های مالی و پولی با بانکداری اسلامی و بانکداری بدون ربا کمک موثر نمایند.
یکی دیگر از حوزههایی که روابطعمومیها می توانند در آن به بانکها به عنوان سامانهای نوین کمک کنند، فرهنگ سازمانی و نقش تعیین کننده آن در شکل دادن به رفتارهای مناسب سازمانی مدیران و کارکنان است. در واقع، فرهنگ سازمانی حوزه ای از کنش سازمانی و اجتماعی را دربرمی گیرد که در آن وجدان و رفتارجمعی پیبندی میشود. به عبارت بهتر در حوزه فرهنگسازمانی است که الگوهای رفتاری متناسب با ساختارها و زمینهها و اقتضائات و اهداف و محیط جدید ساخته می شوند و ارزشها و هنجارهای جدید جایگزین آن چیزهایی میشوند که از گذشته فرد و جامعه در وی به ارث گذاشته شده است. بنابراین، روابطعمومی به عنوان یک سامانه ارتباطی- اطلاعاتی موظف است که در قلمرو فرهنگسازمانی به تولید و بازتولید ارزش ها، باورها و الگوهای رفتاری ای یاری رساند که برای کنش و رفتارجمعی در موقعیتهای سازمانی جدید یک نیاز بدیهی و قطعی است.
روابط عمومیها درعین حال، باید برنامهای جامع برای پیادهسازی حرفهای این رشته داشته باشند تا براساس آن، همه ابعاد وجودی یک سازمان و شرکت در راستای تحقق اهداف و انجام وظایف تجدیدساختار و بهبود یابند. این درحالی است که برنامههای ارایه شده از سوی کارشناسان و موسسات روابط عمومی غالباً فاقد جامعیت و توجه به پیچیدگیهای مناسبات اجتماعی و سازمانی است. بنابراین، آسیبشناسی وضع موجود، شناسایی و ارایه وضعیتمطلوب و نیز تنظیم سیاستها و برنامههای مناسب تحول باید از سوی روابطعمومیها، دست کم در حوزه ارتباط و مدیریتاطلاعات صورت گیرد.
حوزه دیگری که بانکهای کشور در آن، به خدمات حرفهای روابطعمومی نیاز دارند، مدیریت و یا تعامل مثبت با افکارعمومی در سطوح مختلف است. این نیاز از آن رو مبرم به نظرمیرسد که هیچ برآورد دقیق قابل قبولی در این زمینه وجود ندارد و به نظرمیرسد که موفقیت های محدود، مقطعی و یا کنونی برخی از بانک های کشور نه ناشی از شناخت نیازهای واقعی و اقدامات حرفه ای آن ها، بلکه مدیون امکانات و زمینه هایی است که از پیش موجود بوده است.
انتظار استراتژیک دیگری که بانک ها از روابط عمومی ها دارند این است که نیروهای انسانی این حرفه دارای آگاهی های تئوریک، استعداد، مهارت، تجربه و از همه مهم تر، خلاقیت های پیشبرنده و توانمندی حل مشکلات و موانع باشند. بی تردید ساختار نیروی انسانی متخصص و متعهد که بیشترین انگیزه هایشان را مسئولیت پذیری اجتماعی تشکیل دهد، مهم ترین عنصر موردنیاز بانک های کشور و دیگر بنگاه های اقتصادی و یا شرکت ها و موسسات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی در حوزه روابط عمومی است. این درحالی است که تجربه عملی بانک ها و بسیاری از نهادها و سازمان های کشور از وجود چنین ظرفیت و امکانی حکایت ندارد.
برفهرست انتظارات بانک ها از روابط عمومی ها می توان موارد برجسته دیگری را اضافه کرد که این مهم به فرصتی دیگر موکول می شود و در پایان چنین نتیجه گرفته میشود که پیادهسازی سامانههای اجتماعی جدید که فاقد زمینههای نهادی در یک جامعه مفروض به شمارمیآیند، نیازمند فرایندسازی های محققانه در سطوح و لایه های اجتماعی، سازمانی و مناسبات پیچیده اجتماعی هستند و از حرفه ای های روابط عمومی این انتظار وجود دارد که زمینه های کاربردی شدن دستاوردهای نظری این رشته را با سیاستگذاری های دقیق و برنامه ریزی های اجرایی و اقدامات اثربخش فراهم کنند.
منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)
|