شارا- افکار عمومی در دهههای اخیر به «قوه چهارم» مشهور گردیده است. این بدان معناست که کشورها در کنار سه قوه رسمی مجریه، مقننه و قضائیه، با یک قوه غیر رسمی دیگر نیز در تصمیمسازیها مواجهاند و آن چیزی نیست جز افکار عمومی مردم.
در ساختاربندی و شکلدهی به افکار عمومی عوامل متعددی مشارکت دارند اما امروزه رسانهها به مهمترین ابزار شکلدهی به افکار عمومی تبدیل شدهاند. از طریق رسانه است که درک عمومی جوامع از پدیدههای مختلف شکل میگیرد. بهخصوص در عرصه سیاسی، فهم عمومی متکی به روایتی است که رسانهها ارائه میکنند.
بهعبارت دیگر، رسانهها قادرند به تصاویر از همگسسته سیاسی با تزریق یک روایت، معنایی متشکل و بههم پیوسته بدهند و یا بالعکس، گزارههای سیاسی را کاملا مجزا نشان دهند.
از یک منظر، رسانهها در سطح بینالمللی به دو دسته تقسیم میشوند. به یک عده از آنان «رسانههای جریان غالب» گفته میشود که بنابر ادبیات پسانوگرایان، فراروایت غالب در فهم پدیدههای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را در دنیای مدرن برمیسازند. دستهای دیگر را «رسانههای دگراندیش» مینامند که روایتی متناقض با فراروایت غالب را دنبال میکنند.
«میشل فوکو»، شکلگیری دانش و قدرت را در طول تاریخ متناسب با یکدیگر تحلیل میکرد و بر این باور بود که این قدرت است که طرحی از حقیقت را نشر میدهد. با بهکار گرفتن این دیدگاه فوکو، رسانههای صاحب قدرت و نفوذ، طرحی از واقعیت را در ذهن مخاطبان خود شکل میدهند که همان فراروایت غالب است.
اکنون سوال اصلی آن است که در مواجهه با رسانههای بینالمللی، انقلاب اسلامی ایران از چه وضعیتی برخوردار است؟
انقلاب اسلامی ایران و رسانههای جریان غالب
رسانههای جریان غالب، برساخته نظام سرمایهداری بینالمللی هستند که تعارض آن با انقلاب اسلامی ملت ایران، تعارضی ذاتی است. جمهوری اسلامی ایران به عنوان نظام سیاسی برآمده از انقلاب اسلامی، دارای اهداف فراسرزمینی است که با ساختار موجود بینالمللی سر سازگاری ندارند.
بهعبارت دیگر، فراروایت غالب بینالمللی که رسانههای جریان غالب نیز بر مسیر آن طی طریق میکنند، ناشی از تمرکز قدرت بینالمللی است که در دستان کشورهای متروپل نظام جهانی سرمایهداری و جناحهای قدرتمند اقتصادی – سیاسی در این کشورهاست.
چون در نظام بینالمللی قدرت در دست این جناحهاست، طرحی هم که از واقعیت ارائه میشود، برخاسته آنهاست بنابراین، رسانههای جریان غالب بر مبنای فراروایت این قدرتهای بینالمللی عمل میکنند و طرح آنها از حقیقت را در ذهن مخاطبان حک میکنند.
بر این اساس، تعارض ذاتی انقلاب اسلامی ایران با ساختار قدرت حاکم بینالمللی، لاجرم به تعارض جدی با رسانههای جریان غالب نیز میانجامد.
تقریبا از همان ماههای اولیه انقلاب اسلامی و بالاخص پس از تسخیر سفارت آمریکا در تهران، موج شدید مخالفت رسانههای جریان غالب با نظام اسلامی ایران آغاز گردیده و این تقابل همچنان نیز ادامه دارد.
کسانی که با خبرهای رسانههای جریان غالب چون بیبیسی، سیانان، فاکسنیوز، انبیسی، رویترز، اسوشیتدپرس، خبرگزاری فرانسه، خبرگزاری آلمان، دویچه وله، صدای آمریکا و ... آشنا هستند میدانند که روزهایی که این رسانهها خبری علیه ایران نداشته باشند، روزهای استثنایی محسوب میشوند.
از سوی دیگر، بسیاری از این رسانهها با تاسیس شبکههای فارسیزبان رادیویی و ماهوارهای عملا دست به تبلیغ براندازی جمهوری اسلامی ایران میزنند.
با تفاسیری که فوقا اشاره شد، این تقابل امری ناشی از مخالفت چند کشور یا سیاستمدار با مواضع جمهوری اسلامی ایران نیست بلکه کاملا یک پدیده ساختاری محسوب میشود.
انقلاب اسلامی ایران و رسانههای دگراندیش
در کنار این رسانههای جریانغالب، گروهی از رسانههای دیگر هم وجود دارند که با نوع نگاه غالب بینالمللی مخالفتهایی دارند. رسانههای نئومارکسیستی در شرایط فعلی عموما از این دستهاند.
در خود ایالات متحده بعضا رسانههایی پیدا میشوند که تندترین انتقادات را متوجه سیاستهای دولت حاکم میکنند، آلترنت، کامندریمز، آنتیوار و ... از این دستاند. با این حال این رسانهها اولا عموما رسانههای مکتوب دیجیتالی بوده و ثانیا تعداد مخاطبین آنها چندان زیاد نیست.
این رسانهها در بسیاری از مواقع در تقابل با انقلاب اسلامی ایران قرار نمیگیرند و حتی بعضا سیاست همراهی با انقلاب ایران را پیشه میکنند. بعضی از متون منتشره در این رسانهها کاملا در راستای سیاستهای جمهوری اسلامی بهنظر میرسد.
اما باید اذعان کرد که این بدان معنا نیست که تمام مواضع اینگونه رسانهها نیز میتواند مورد حمایت جمهوری اسلامی ایران باشد. برخی از این رسانهها بعضا مواضعی در حمایت از برخی امور غیراخلاقی دارند که به بهانه آزادیخواهی آنها را مجاز میشمارند و با نگاه اسلامی کاملا در تضاد قرار میگیرد.
علیایحال، طیف مخاطبین این رسانهها کاملا خاص است و عامه مخاطبین غربی و حتی بعضا جهان سومی، تحت تاثیر رسانههای جریان غالب قرار دارند.
در کنار این دو طیف از رسانهها، شبکههای اجتماعی هم وجود دارند که از محصولات فنآوری جدید اطلاعات هستند و باید در مباحث مربوط به جهانی شدن به صحبت در خصوص آنها پرداخت.
جمعبندی
انقلاب اسلامی ایران از آن رو که با ساختار جهانی سرمایهداری قرار میگیرد، با فراروایت حاکم بر رسانههای جریان غالب به تعارض برمیخورد. فراروایت غالب را قدرت غالب اقتصادی و سیاسی بهوجود آورده است که ناشی از جناحهای قدرتمند سیاسی در کشورهای بلوک غربی است که بیشترین منابع اقتصادی را در اختیار دارند.
با این وصف تعارض جمهوری اسلامی با رسانههای غربی ناشی از همان تعارض اصیل با نظام بینالمللی است. از دیگر سو، در بین رسانههای دگراندیش مواضع نزدیک به جمهوری اسلامی ایران به چشم میخورند اما این بدان معنا نیست که تمام مواضع این رسانههای کممخاطب، میتواند مورد تایید دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران قرار گیرد.
منبع: خبرگزاری فارس