شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- همین طور که مستقیم میروی و فقط جنسهای مغازهها توجهت را جلب میکنند، نگاهی هم به طمین بینداز. پیرامونت را ببین تا سنگ قبر لطفعلیخان زند را ببینی. حالا کمی هم بالا را نگاه کن تا طاق بلندی را ببینی که صدای اعتراضها را میپیچاند و بلندتر میکرد. از کنار دیوارها هم بیتفاوت مگذر، یاد روزگار رفته را از پیشانی آجریشان بخوان. روزی توی بازار، همین بازاری که امروز فریاد بیریشه قیمت دلار و طلا در آن پیچیده است، میتوانستی صدای اعتراض مردم را بشنوی، میتوانستی تاریخ و جغرافیای معاصر را در بازارها بخوانی. همین بازار و راستههای رنگارنگش، از طلا تا فرش، از راسته پارچهفروشها تا آهن فروشها محلی بوده است برای بلند حرفزدن، نه پچپچهای درگوشی. تاروپود فرشها را بخوان، تاری از تاریخ، پودی از سیاست، تاری از جامعه، پودی از اقتصاد. پیرامونت را با دقت ببین و داستانها را بخوان، داستانهای بازار را، داستانهای تارپود فرشها را.
بگذار کارت را راحت کنم، بیا بنشین و به سخنان دکتر محمدمهدی فرقانی گوش بده تا برایت بگوید که چگونه روزی روزگاری بازار رسانهای قدرتمند بود. همچنین از بازار فرش کاشان و بافندگی بگوید که فرش را با آب تاخت میزدند.
فرقانی که عضو هیات علمی دانشگاه علامه طباطبایی است و از ریاست مرکز مطالعات و تحقیقات رسانهها تا مدیر مسئولی فصلنامه رسانه را در کارنامه دارد، سال پیش کتابی نوشته است با نام درآمدی بر ارتباطات سنتی در ایران و در آن بازار را به مثابه پایگاه ارتباطات اجتماعی و سنتی بررسی کرده است. با او درباره کارکرد ارتباطی بازار گفتوگو کردیم، اگرچه او معتقد است که وضعیت امروز با زمانی که او کتابش را نوشته تفاوت بسیاری کرده است.
ـ در کتابتان بازار را به مثابه رسانه بررسی کردهاید. هنوز هم همان تعریف را قبول دارید؟
گذشت زمان بسیاری از تعاریف و کارکردها را تغییر داده است. به همین علت، من امروز درباره بازار مانند زمانی که کتاب ارتباطات سنتی را نوشتم فکر نمیکنم. بازار میراثی است از ساختار معماری شهرهای قدیمی ایران و این ساختار بتدریج دارد نقش عوض میکند و کارکردهایش دگرگون میشود. نقش بازار به شکل سنتیاش که از منظر ما ارتباطیها گردآمدهای از نهادهای گوناگون بود کمرنگ شده است. بنابراین، نمیتوانیم تلقی ثابتی برای همه مکانها در همه زمانها داشته باشیم. مقصود از نقش قدرتمند بازار نقشی است که بازار در گذشته ایران بازی کرده، نقشی است که هم در نهضتها و جنبشهای مردمی داشته و هم در کسبوکار و تجارت. بازار امروز با بازارهای قدیم به لحاظ کارکرد ارتباطی متفاوت است و این نکته و تاکید اول است. اینکه به پدیدههای ارتباطی نگاه ثابتی داشته باشیم اشتباه است. الان پاساژها و مغازههای شیک و لوکس ساخته شده است. در کنار بازار سنتی و گاهی درون بازار سنتی پاساژهایی را میبینید که دیگر کارکرد بازار سنتی را به معنای قدیمیاش ندارند.
ـ بازارهای سنتی گذشته را از منظر ارتباطی چگونه میتوان تفسیر کرد؟
بازار نهادی بوده است با کارکرد چندگانه و هرکس از منظر خودش به آن نگاه میکرده و هویت میبخشیده است. جامعهشناسان، معماران و ارتباطیها هر یک اط منظر خودشان بازار را بررسی کردهاند. این نگاههای متنوع باعث میشود مجموعه کارکرد بازار در پیوند با برخی نهادهای ارتباطی دیگر به بازار نگاه میکنیم.
ـ مانند قهوهخانه و زورخانه؟
در پیوند با تکیه، قهوهخانه، حمام، آبانبار، زورخانه و پاتوقهایی از این قبیل به بازار نگاه میکنیم و کارکرد ارتباطیاش را مدنظر داریم و تحلیل میکنیم. از این نظر، بازار یک اتفاق مهم جهت دادوستد و از طرف دیگر یک معبر ارتباطی بوده است برای آن همه تاجر، پیلهور، کاروانهایی که از شهرها و کشورهای مختلف میآمدند، بار میآوردند و اتراق میکردند. همراه کالاهایی که ردوبدل میشده، فرهنگ هم تولید و دادوستد میشده است. با این تبادلهای فرهنگی که همراه با تبادلهای کالایی بوده، فرهنگ میبالیده است.
فرهنگ در این دادوستدها معنا و مفهوم متفاوتی به خود میگرفته است. شما میبینید شهرهایی که بازارهای بزرگ داشتند از نظر فرهنگی هم رشد بیشتری کردهاند، به علت همین تعاملات فرهنگی که در بازارها وجود داشته است. فرهنگ بدون تعامل رنگ میبازد و میمیرد. هر فرهنگ در تعامل با فرهنگهای دیگر بالنده میشود و رشد میکند و به غنا و بلوغ میرسد تا بتواند تاثیرگذار باشد.
ـ به عبارتی، خبرها، حواشی و رخدادهایی که در کنار دادوستد کالا بوده در فرهنگ مردم تاثیر میگذاشته است.
بله. بنابراین، بازار از این منظر کارکرد مهمی داشته است، به خصوص که مجموعهای از نهادها را دور خود جمع کرده بود و کموبیش بخش زیادی از نیازها را پاسخ میداده است.
همچنین در بازار آدمها مدام با هم چهره به چهره و در ارتباط بودند، به همین علت، ارتباطات در خدمت کسبوکار و کسبوکار در خدمت ارتباطات بوده است. البته هنوز هم تا حدی بازار این ویژگیها را دارد، اگرچه تغییر شکل پدیده بازار خودش قابل مطالعه است. نوع کسبوکار و مغازهها عوض شده، حتی روابطانسانی و آداب خریدوفروش عوض شده است.
ـ در بازارهای قدیم تجمههایی را میبینیم که در پیوند با اهداف گروههای خاصی بوده و اهداف سیاسی و اجتماعی داشتهاند.
بله. به لحاظ سنتی، پیوند بازار با نهاد روحانیت بوده، زیرا بازاریها وجوه شرعی پرداخت میکردند و روحانیون طرف اصلی گیرنده آن بودند و این دو طرف به هم وابستگی متقابل داشتند. همچنین بازاریها آدمهای مذهبی و پایبند به مبانی اعتقادی و ارزشی بودند. خیلی از اتفاقهای سیاسی و مذهبی توسط طروحانیون در مساجد و تکیههای چسبیده به بازار مطرح میشده و بازاریها به جوش و خروش میآمدند و راه میافتادند و برخی جنبشهای اجتماعی را شکل میدادند یا حمایت میکردند.
ـ امروزه هم این رابطه وجود دارد و بازار این کارکرد ارتباطی را دارد؟
رابطه این دو گروه اگرچه در دوره حاضر مثل گذشته نیست، هنوز هم رابطه مهمی است. این کارکردها تا حدی تغییر شکل داده، اما هنوز وجود دارد. به نظر میآید در مجموع از اقتدار نهاد بازار کاسته شده است، چه به لحاظ اجتماعی، چه اقتصادی و چه سیاسی. به لحاظ اقتصادی دادوستد مادی آنقدر متنوع شده و مراجع دیگری پیدا کرده که با ظهور این رقبای جدی از اقتدار بازار کم شده است. البته این طبیعی هم هست. در جامعه فرامدرن با طهور تکنولوژیهای اطلاعاتی مفهوم قدرت تغییر کرده است.
ـ میتوانیم بگوییم که بیش از گذشته در بسیاری از موضوعها مفهوم متکثرشدن قدرت را میتوانیم ببینیم و این در مسئله اقتدار بازار هم صدق میکند؟
بله. واقعا قدرت مفهوم متکثری شده و تمرکز و انحصار از بین رفته که البته خوب است. اساسا توزیع قدرت از تمرکزش بهتر است.
ـ با توجه به رسانههای جدید، چگونه کارکرد رسانههای سنتی مانند بازار را تحلیل کنیم؟ بررسی کنیم یا فراموش؟
من قادل به نادیده انگاشتن رسانههای سنتی و تحلیل نکردنشان حتی با وجود فراگیری رسانههای جدید نیستم. قدرت بازار توزیع شده، اما بازار بدون قدرت نشده است. کارکرد ارتباطی بازار توزیع میشود، تلطیف میشود، اما از بین نمیرود. ما هیچوقت نمیتوانیم وضعیت موجود را بشناسیم، بدون اینکه گذشته را بشناسیم و دربارهاش مطالعه کرده باشیم. یکی از علل نگارش کتاب ارتباطات سنتی همین دغدغه بود. یونسکو هم در گزارش کمیسیون مک براید توصیه میکند که هر کشوری با توجه به میراث ارتباطات سنتیاش ارتباطات مدرن را پایهریزی کند، نه در تقابل با آن...
ـ یا در جزیره جداگانه قرار دهد...
در غرب هم تحول رسانهها محصول میراث مستمری بوده است. در شرق ورود فرهنگ، با هر نامی که بر آن بگذاریم، نقش خاصی ایفا کرده است. اصولاً بحث مدرنیسم در تقابل سنت یعنی تقبیح و محکومکردن و دفن...
ـ و گاهی تمسخر آن...
بله. و تمسخر سنت شکل گرفت. یعنی یکی از تاکیدهای مدرنیسم این است که باید جامعه سنتی به مدرن تبدیل شود و این یعنی دست از همه عادتها، علایق و پیوندهای مربوط به گذشته برداریم. این یعنی انقطاع فرهنگی، یعنی بریدن از گذشته اما جایگزین نکردن چیزی به جای آن، به نحوی که در بستر جامعه پذیرفته شود و جامعه بتواند با آن زندگی کند. اگر هم جایگزینی بوده، پدیده وارداتی بوده که یا در برابرش مقاومت شده یا زمان زیادی طول کشیده تا پذیرفته شود که در مقابلش خلا فرهنگی به وجود آمده است. این باعث شده نه ارتباطات مدرن داشته باشیم و نه سنتی. در برخورد با پدیدههای جدید، یا تابع بودهایم یا به شدت در مقابلش ایستادهایم و مقاومت کردهایم.
ـ میتوان گفت بخشی از بازار در اعتراضها یا جنبشها قدرت بیشتری داشته است؟
بازار در درون خودش مجموعهای همگرا و متشکل بوده است. راستههای مختلف بوده، اما کمتر اتفاق میافتاده که اینها به صورت جزیرهای کاری کنند، زیرا به نتیجه نمیرسیده است. راسته فرش بوده، راسته طلا بوده و این راستههای مختلف در پیوند با هم میتوانستند ساختار اقتصادی را فلج کنند و در کنار هم ساختار قدرتمندی را شکل میدادهاند که دولت در مقابلشان نمیتوانسته ایستادگی کند. اگر در قدیم بازاریها در کنار هم نبودند، سرکوبشدنی بودند. فرهنگی که در بازارهای سنتی بود و در پاساژهای امروزی نیست فرهنگی بود که براساس نوعی فرهنگ همبستگی، همگرایی و منافع مشترک شکل گرفته بود. اینگونه که طی زمان، به لحاظ سیستمی، پدر حجرهای داشت، بعد به پسرش و بعد نسل به نسل منتقل میشد. آدمها سابقه هم را میدانستند. همچنین فرهنگ تسامح بود که باعث تحملپذیری بالای افراد میشد، چنان که یهودی در کنار مسلمان کار میکرد و با هم رفیق بودند، ویژگیای که بیرون بازار نبوده است. پیوندها به گونهای شکا گرفته بود که در آن شبکه بازار هم معنا پیدا میکرده، هم کارکرد داشته است.
ـ مشتریها هم پیامبرهای این فرهنگ بودهاند.
بله. همچنین محلههایی داشتهایم که بازاریها در آن ساکن بودند و محلهای متفاوت بوده، چه به لحاظ بحثهای ارزشی، چه اعتقادات...
ـ و آیینها.
بله. در برگزاری آیینها و مناسک مذهبی هم متفاوت بودند. به طور کلی، بازاریها هم داور محله بودند و هم معتمد محله. به نوعی مقام قضاوت و شان خاصی را داشتند. محله بازارینشین مورد احترام بود، چون حاجی بازاری در آن زمان در اغلب مواقع، نماد جوانمردی، پاکی و کسب روزی حلال بوده. این چیزهایی است که تغییر یافته و نمیتوانیم افسوس بخوریم. واقعیتهای زمانه عوض شده است، ولی تا آن میراث را نشناسیم نمیتوانیم بنای جدید را درست بسازیم.
ـ شناخت و دیدن ضعفها و قوتهای رسانههای سنتی میتواند به تبیین مسئله ارتباطات جدید هم کمک کند؟
بله. در هجوم تکنولوژی یا عدهای به طور مطلق این تکنولوژیها را پذیرفتهاند و بررسیاش نکردهاند، یا به طور مطلق نفیاش کردهاند و ویژگیها و نکات مثبتش را ندیدهاند. هر دو گروه نگاه اشتباهی دارند. باید میراث گذشته را بشناسیم، قوتهایش را استخراج کنیم و به کار بندیم و جنبههای غیرعلمیاش را هم به تدریج کنار بگذاریم.
ـ گزارشهایی هم از بازارهای قدیم نوشتهاید؟
در سال 1354، یک هفته کویر گردی داشتم که از کاشان شروع شد. درباره بازار کاشان نوشتم و از تحول نقشها نوشتم. با بازار یزد هم مانوس بودم به لحاظ اینکه آنجا بزرگ شدهام. زندگی بازاریها در گذشته به زندگی عموم مردم نزدیک بوده است. بازاریها در متن زندگی مردم بودهاند. هر کسی از گذشته در هر شهری بوده خواهی نخواهی حشرونشری با بازاریها داشته و چیزهایی را دیده که در ذهنش رسوب کرده است. برای نمونه، بازار فرش کاشان برایم جالب بود.
ـ چرا؟
یادم است که سال 1354 قالیبافان کاشان آب شرب نداشتند. قالی میبافتند و با چند بشکه آب آشامیدنی معاوضه میکردند. درباره بازار کاشان نوشتم که کاشانیها قالیها را با آب معاوضه میکنند و این هرگز همپای قیمت آن نمیشود. این هنر و زحمت و مرارت قالیبافان را دارد، هنر کسانی که در روستاهای کاشان، در جادههای دورافتاده، در کارگاههای نمور بیماریزا، قالی میبافند برای گرفتن چند بشکه آب و این استثمار و ظلمی بود که واسطهها بر قالیبافان کاشان تحمیل میکردند.( دو ماهنامه طره)
http://shara.ir
|