شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)، شرکت هایی که ما در آنها کار می کنیم، عموما سعی می کنند خلاقیت بخرج دهند، چراکه آنها شرکت های جوان و گرسنه ای هستند که تعهدشان به گام بعدی در مراحل رشد می باشد. آنها برای نقش بازاریابی ارج می نهند که می تواند در کمک به آنها برای بدست آوردن اهدافشان یاری دهد. اما اغلب یک انفصال میان اهمیت بازاریابی و سرمایه گذاری روز به روز و انرژی مورد نیاز از مدیریت ارشد برای پیش بردن روند کار وجود دارد. اغلب استراتژی های بازاریابی با بودجه هایی اجرا می شودکه بخش اعظم پرونده دسکتاپ کامپیوتر مدیران را به خود اختصاص می دهد، و در پایان یک دوره کمپین هیچ کس حتی نمی تواند به خاطر آورد که چه برنامه ریزی انجام شده است.

چه اتفاق افتاد؟

اغلب مردم استراتژی های خود را بر بسترهای نظری استوار می کنند که با آنچه در اجرای واقعی برنامه اتفاق می افتد، همخوان نیست.ک شما به مدیریت ارشدی نیاز دارید که بخشی از فرآیند تدوین استراتژی باشد بنابراین شخصی وجود دارد که نیروی تصمیم گیری را در بالاترین درجه داراست و می تواند اجرای استراتژی را به پیش برد.

اکثر شرکت ها فعالیت هایشان را اولویت بندی می کنند؛ کمی از آنها می توانند همه آنچه می خواهند را با موفقیت به سرانجام برسانند. به خدمت گرفتن مدیریت به شما این شرایط را می دهد که از قرار گرفتن کمپین خود در میان سایر اولویت های سازمان مطمئن شوید و بتوانید حمایت مورد نیازتان را در سطح قابل قبولی دریافت کنید.

عواقب اجرای استراتژی بازاریابی بدون حمایت و جلب مشارکت در سطح بالا می تواند وخیم باشد. برای نمونه، اجرای هر استراتژی بازاریابی در صورت عدم وجود ورودی های اجرایی تنها اجرای تاکتیکی خواهند بود. بدین معنا که انفصال میان مقاصد بازاریابی و مقاصد شرکت ایجاد خواهد شد. این غیر ممکن است که ارزش ها و موفقیت فعالیت های بازاریابی اثبات شود.

آنچه اغلب اتفاق می افتد این است که ایده های کمپین ها، طرح های بازاریابی و حتی گزارش های مطبوعاتی و طرح ها تصویب نمی شوند چراکه هیچ اولویتی در میان فعالیت های روزانه مدیران اجرایی ندارند. و با عدم موفقیت در راه اندازی کمپین، روحیه به شدت تضعیف می شود و تمام کار به سوی سراشیبی حرکت می کند.

برای درست کردن این مورد باید چه کرد؟

ما بازاریابان اغلب بدترین دشمنان خودمان هستیم. بیشتر اوقات ما استراتژی های قابل مشاهده پر سر و صدایی را در خلاء طراحی می کنیم، بدون اینکه افرادی را در بالای هرم سازمان مشاهده کنیم که می توانند جلوی موفقیت کمپین ما را سد کنند. برای بازاریابانی بدست آوردن رای افراد ذی نفوذ بسیار حیاتی است، و در این خصوص باید به موارد ذیل توجه شود:

شخصیت افرادی که نظرشان در حوزه شما صائب است را بشناسید. استراتژی و رویکرد تیلور شما برای نیازها و عملکرد آنها مهم است. اگر مدیر عامل از ملاقات های طولانی متنفر است، استراتژی را در 20 دقیقه و تنها با اشاره به موارد مهم ارائه دهید. اگر مدیر مالی نگران هزینه هاست، برای او چگونگی کاهش هزینه ها را پر رنگ کنید. بر مدیران اجرایی در خصوص هزینه مشتری تمرکز نکنید، اما تا جاییکه ممکن است این را که چه چیزی گیر آنها می آید را برجسته کنید.

برای مصالحه باز باشید، نه در کیفیت بلکه در دامنه فعالیت ها مصالحه کنید. اگر احساس می کنید ظرفیت های داخلی برای موفقیت در هر 20 فعالیت بازاریابی تان وجود ندارد، تنها بر 10 فعالیت تمرکز کنید که می دانید در اجرا موفق می شوند. این کار باعث می شود که تمرکزتان همواره با شما باقی بماند و انگیزه بیشتری خواهید داشت و در پایان نیز ارائه گزارش دوره ای کمپین را به راحتی ارائه می کنید.

به همه فعالیت های بازاریابی ، اهداف سخت تجاری (درآمد، سهم بازار و غیره) لینک دهید. به این ترتیب، هرگونه موفقیت های تجاری برابر موفقیت های بازاریابی است. هرگونه شکست بالقوه یا کاستی به سرعت در اولویت های سازمانی قرار می گیرد تا از خط فروش حمایت کند.

اطمینان حاصل کنید که در بالاترین سطح آگاهی از موفقیت تیم تان قرار دارید. ده فعالیت برتر بازاریابی را برای سال اجرا کنید و ببینید که آیا به اهداف مورد نظر رسیده اید؟ برخی ارتباطات داخلی را برای نمایش دستاوردهای تیم برقرار کنید و مطمئن شیود که چگونگی دستیابی به این اهداف را برای خط فروش سازمان نشان داده اید.

منبع: http://www.bizcommunity.com/Article/196/423/112332.html