شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)- روزی که متوجه شدم انتشارات از بین رفته است در ساحل خاکستری و قدیمی باگنور رجیس نشسته بودم. هنگامی که برای حداقل دستمزد پاکسازی زیرزمین مملو از موش یک حسابدار در شهر ساحلی مشغول به کار بودم، ساعت ناهارم بود. حتی پادشاهی که ساحل هم نام وی بود نیز از آن متنفر بود. پس از ده سال زندگی حرفه ای به عنوان یک نویسنده به نظر می رسید کارم به اتمام رسیده و مجددا همان کارهایی را که قبل از تلاش برای تبدیل شدن به یک نویسنده شناخته شده انجام می دادم را آغاز نمودم.

کتاب های من به ده زبان منتشر شدند و یکی از آنها رتبه پنجم را در فهرست پرفروش ترین های ساندی تایمز کسب نمود.کتاب ها به برخی سفرهای مستقل روزنامه نگاری منتهی شد، اما آن روز متوجه شدم که روزنامه نگاری نیز از میان رفته است. دلیل ناامیدی من ساده بود. من ناگهان متوجه شدم که یک دهه از عمرم را صرف ایجاد مخاطب برای کارهای خودم نموده ام اما هیچ ایده ای راجع به این که افرادی که کتاب های من را خریداری نمودند، چه کسانی هستند. هیچ اطلاعاتی نداشتم. هیچ راه.

ارتباطی با هیچ یک از مخاطبانی که پدید آورده بودم، نداشتم. ناظرانی که از آنها برای ایجاد حرفه ام استفاده نمودم- من جمله مباشران، ناشران، روزنامه ها، مجلات، ایستگاه های رادیویی و کتابفروشی ها- هیچ علاقه ای به جمع آوری اطلاعات من و هیچ علاقه ای به من ندارند. من برای آنها صرفاً یک ارائه دهنده محتوا بودم که آنها می توانستند از من کسب درآمد کنند. نه تنها آنها به من اهمیتی نمی دهند، بلکه برای مخاطبان من نیز اهمیتی قائل نیستند. در واقع آنها در دور نگه داشتن ما از هم از منافع شخصی برخوردارند! آنجا بود که متوجه شدم شخصی باید یک شیوه معتبر و پایدارتر را برای نویسندگان فراهم آورد تا آنها بتوانند با افرادی که بواسطه آنها امرار معاش می کنند- به عبارتی خوانندگان خود– ارتباط برقرار نمایند و ارتباط بین دو طرف به صورت دو سویه برقرار گردد.

البته برای برخی از نویسندگان، انتشارات همچنان سرپا است. دوست من و یکی از بنیانگذاران شرکت ان بوند، به نام جان میچین سان، آن را به تجارت محصولات کشاورزی تشبیه می کند. ناشران تعیین می کنند که کدامیک از آثار آنها بیشترین بازده را دارد و مناسب آنهاست. گزارش های شخصی افراد مشهور تلویزیون به سبک داستان طنز آمیز مرتبط است. چنانچه شما از آن نوع نویسنده هایی نیستید که متناسب به این دسته بندی ست- و یا در حال حاضر شخصا به عنوان یک نویسنده تجاری به شهرت نرسیده اید – کار انتشارت آنقدرها به شما علاقه مند نیست. متاسفانه برای آن دسته از ما که کتاب را دوست داریم، این بدان معنی است که کتابفروشی ها در حال حاضر بسیار قابل پیش بینی و یکسان شده اند- به طوری که در سال گذشته سینزبوریس در مراسم جوایز سالانه صنعت چاپ و نشر برنده کتاب خرده فروش سال شده است.

زمانی که چند هفته پیش از طریق ساسکس داونز در حال سفر بودم، این مسئله توافق تجارت محصولات کشاورزی را به یادم آورد. سپیده دم در حال رانندگی از جنوب هارتینگ به چیچستر بودم. مسلماً مزارع محصولات کشاورزی وجود دارد، که عاری از زندگی گشته و بواسطه آفت کش ها سم پاشی شده تا از رشد هر چیزی به غیر از محصول خاصی که کاشته شده جلوگیری کند. درست مثل یک ناشر سنتی. این زمین ها از نوعی حسن برخوردارند: تخصص های بسیار، و دانش بسیاری وجود داشته که بدنبال استخراج از زمین حدی که امکان استخراج وجود دارد، پرداخته اند. اما هیچ اکوسیستم موثر واقع نشده و هیچ جایی برای رشد غیر منتظره وجود ندارد. آنها یکنواخت و طاقت فرسا و قابل پیش بینی و کسل کننده بود.

البته نزدیک مزارع تصویر بسیار متفاوتی وجود داشت. به موازات فضای احاطه شده از ردیف های بی پایان گندم و جو فوران رنگ هایی همچون خشخاش و دیگر گل های وحشی که از زیر پرچنین سر بر آورده بودند وجود داشت که سرشار از زندگی بودند. طبیعت وحشی بی نظمی در حاشیه وجود داشت. مزارع از ساختار قابل پیش بینی و منظمی برخوردار نبودند بلکه به شکلی بودند که اکوسیستم خود برای رشد و عدم رشد گیاهان تصمیم گیری می نمود. هیچ کس مسئول آن پرچین ها نبود و زندگی آنها پر شور و پر حرارت بود. همانطور که نگاه عمیق تری در سراسر افق انداختم واحه های دیگری از حیات وحش را بین مزارع کشف کردم. درختان،گیاهان، رنگ ها همگی سرشار از زندگی و پر رونق اند. جزایر متنوعی در دنیای بژ رنگ وجود دارد. این جزایر رنگی صحنه فوق العاده ای از تعهدات را ارایه می دهند، و من متوجه شدم که مقایسه جان کاربرد گسترده تری دارد.

تمامی کسب و کارهای ایجاد شده که متکی به مدل ناظران بوده، به همراه آفت کش های بوروکراتیک آنها که تابش نور را از شرکت هایی که قرار است از آنها حمایت کنند، مسدود می نماید مرا به یاد مزارع بی پایان گندم می اندازند. و شرکت های اخلال گر جدید- مانند شرکت ان بوند، که خودم آن را راه اندازی نمودم- به دنبال راه های جدیدی برای رشد در مرزهای آن هستند. ممکن است وحشی و رام نشدنی به نظر برسیم. حتی ممکن است ترسناک به نظر برسیم، اما ناظران باید راه را برای دنیای جدید رنگارنگی باز کنند چرا که مردم از مصرف منفعلانه محصولات که شخص دیگری برای آنها انتخاب می کند، خسته شده اند. ما تنوع می خواهیم. ما خواهان انتخابی هستیم که واقعی باشد، نه توهم انتخاب که در آن هر گزینه که دستکاری شده است. در واقع قصد داریم در مورد آنچه می خواهیم بخریم تصمیم گیری نماییم و به دلیل ماهیت وب ما قادریم آنچه را که می خواهیم بیابیم و می توانیم افراد و یا شرکتی که می تواند آنچه را که می خواهیم به ما بدهد را انتخاب نماییم. سعی نکنید ما را فریب دهید و با ما همچون احمق ها رفتار نکنید. در حال حاضر ما قدرت آن را داریم که دریابیم آیا مورد فریب قرار گرفته ایم یا خیر.

برگردیم به ساحل دریای بانگور، تماسی از دوستم جان دریافت نمودم که با مهربانی از من می خواست به وی در انجام کاری که مشغول آن بود، کمک کنم. به وی ایده ای را خاطر نشان نمودم که من و دوست مشترک مان جاستین پولارد در مورد آن در قهوه خانه صحبت کرده بودیم. وی ایده های متعددی داشت که ایجاد یک شرکت جدید را به مراتب وسوسه انگیزتر می کرد. من یکی چیزی برای از دست دادن نداشتم.

پنج سال پیش بود، که ما سه نفر وب سایتی را طراحی کردیم که نویسندگان و خوانندگان را دور هم جمع می نمود. سایت فوق ان بوند نامیده می شود. کتابی را که اکنون در دست شماست منتشر نمودیم و نام افرادی که رابرت را بواسطه تعهد و تصمیم گیری خود حمایت می نمودند در پشت این کتاب چاپ شده است. آنها فقط این کتاب را خریداری نکردند. آنها خود این کتاب را بوجود آوردند. بدون آنها این وجود نخواهد داشت. من سال گذشته رابرت را ملاقات کردم و بلافاصله متوجه شدم که با وی دارای مشترکاتی هستم. وقتی که اولین پیش نویس این کتاب را خواندم با هر صفحه ای که می خواندم وی را تشویق می نمودم. حق با اوست. همه چیز در حال تغییر است. این هیجان انگیز می باشد.

افراد بسیاری، در زمان چنین تغییرات چشمگیری زندگی نمی کنند. اگر شما آن را بپذیرید، می توانید از آن لذت ببرید.
 

منبع مرجع:  شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)

برگردان: گروه ترجمه شارا