شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران (شارا)، شبکه بانکی کشور در دورههای مختلف درمعرض نقدهای بسیاری بوده و از این راه آسیبهای مختلفی را نیز دیده است. اوج ماجرا آنجا بود که در دولتهای نهم و دهم، هجمه عظیمی برعلیه بانکها شکل گرفت. از یک طرف جابهجاییهای گسترده مدیران با تجربه و سپردن سکان هدایت به دست برخی مدیران بیتجربه غیربانکی و ازسوی دیگر خروج مبالغ هنگفتی از منابع بانکها به سمت اجرای طرحهای شکستخوردهای مانند طرح بنگاههای زود بازده برای اشتغالزایی و به دنبال آن افزایش چشمگیر مطالبات معوق، بانکها را با کمبود شدید منابع مواجه کرد؛ اما این پایان ماجرا نبود. کار به جایی رسید که دولت دهم، شبانه و در ایامی که بانکها به تعطیلات آخر سال رفته بودند، به منابع آنان نزد بانک مرکزی دستاندازی کرد و مبلغ زیادی را به بهانه پرداخت یارانه و بدون اجازه و مجوز برداشت کرد. بر این اقدامات غیربانکی باید تحریمها را نیز اضافه کرد. تحریمها یا به قول رئیسجمهوری وقت، کاغذ پارهها، بلای دیگری بود که به جان بانکها افتاد و هنوز هم اثرات و تبعات آن پس ازچند سال ادامه دارد. کاغذ پارههایی که راه مبادله مالی بین شبکه بانکی کشور و بانکهای بینالمللی را بست و درآمدهای ارزی بانکهای کشور را به شدت تقلیل داد و باعث شد تا بانکها نتوانند نقش حمایتی خود را در مقابل صنایع و تولیدکنندگان کشور از خود نشان دهند، اما به نظر میرسد رویکرد خصمانه و بانک ستیز دولتهای نهم و دهم که نتایج آن به شکل اختلاسهای کلان نمایانگر شد، منجر به تشدید نگاه منفی در افکار عمومی نسبت به شبکه بانکی کشور شد. به طوری که عمده مشکلات اقتصادی را به عملکرد بانکها نسبت میدادند و آنان را مقصر اصلی عدم رشد و رونق اقتصادی عنوان میکردند. این درحالی است که در دولت یازدهم در طی سه سال گذشته تلاش شده است تا بخشی از این آسیبدیدگیها را ترمیم کند، اما شرایط بهگونهای است که تا بهبود اوضاع شبکه بانکی و بازگشت آن به حالت قبل، زمان زیادی لازم است
.
درکنار این اقدامات ضدبانکی دولتهای قبل، رویکرد رسانه ملی نیز نسبت به شبکه بانکی جای تأمل دارد. چند روزی است که رسانه ملی به بهانه انتشار فیشهای حقوقی چند نفر از مدیران بانکی در فضای مجازی، دوباره توپخانه خود را به سمت بانکها نشانه رفته است و به هر بهانهای سعی میکند تا به همان جریان ایجاد تقابل میان شبکه بانکی و افکار عمومی دامن بزند و متأسفانه هنوز به این نتیجه نرسیده که ریشه مشکلات موجود، تنها ناشی از عملکرد شبکه بانکی نیست که خود با مشکلات فراوان دست به گریبان است و نباید با تولید گزارشهای جهتدار، فعالیتهای این سیستم کلان و تأثیرگذار را زیر سوال ببرد. برای مثال در یکی ازبخش های خبری ٢٠:٣٠، با پخش گزارشی درخصوص نحوه مصرف منابع قرضالحسنه، انگشت اتهام را به سمت بانکها نشانه رفته است و در آن از تخصیص منابع قرضالحسنه، به کارکنان بانکها با آب و تاب سخن گفته است، اما آیا این واقعا تمام واقعیت است؟ با کمی دقت در این نوع رفتار رسانه ملی میتوان گفت، این دوستان تنها به دنبال مخدوش کردن چهره خدوم شبکه بانکی هستند. شبکهای که اگر یک روز بنا به دلیلی با نیمساعت تأخیر خدماترسانی خود را به مشتریان آغاز کند، تأثیر بسیار زیادی بر اقتصاد خواهد گذاشت
.
اما نکته مهم در این میان، سکوت روابط عمومیهای شبکه بانکی کشور است که به دلیل عدم برخورداری از یک تشکیلات منسجم، فاقد رویه هماهنگ برای اطلاعرسانی و شفافسازی امور مربوط به این سیستم هستند و تنها مسئولیت خود را به توضیح دادن درخصوص فیش حقوقی چند مدیر خلاصه کردهاند؛ چراکه میبینیم در مقابل اینگونه گزارشهای پخششده، هیچگونه واکنشی از خود نشان نمیدهند. امروزه سوال مهمی که پیش میآید و باید روابط عمومیهای شبکه بانکی از خود بپرسند این است که درمقابل اقدامات به ظاهر آگاه بخش رسانه ملی که معیشت کارکنان بانکها را مورد سوال قرار داده است، چه اقدام مؤثری انجام دادهاند؟ آیا تلاش شده است تا درمقابل چنین گزارشهای جهتداری، اطلاعرسانی شفاف و بهموقع به افکار عمومی انجام شود؟ در مقیاس وسیعتر، این روابط عمومیها باید از خود بپرسند که تاکنون چه کار پژوهشی مناسبی درخصوص وضعیت فعلی رابطه بین مردم و شبکه بانکی انجام دادهاند و چه آسیبهایی را شناسایی کردهاند که مخرب این رابطه بنا شده براساس اعتماد متقابل، هستند
.
نگارنده این سطرها، به عنوان کارشناس ارشدی از مجموعه عظیم شبکه بانکی کشور و با داشتن یکدههونیم سابقه کار در واحدهای صف و ستاد و تخصص درحوزه علوم ارتباطات اجتماعی و رسانه، این سوال را از رسانه ملی دارد که چرا به جای پرداختن به وامهای دریافتی کارکنان بانکها، یکبار به شرایط سخت کاری حاکم بر سیستم بانکی نمیپردازد و تاکنون نپرداخته است؟ آیا بازنمایی این سیستم، تنها محدود به نمایش کانترهای شیشهای و کارکنان منظم و مرتبی است که درحال انجام کار و ارایه خدمت به مشتریان هستند، نشده است؟ آیا رسانه ملی سعی کرده است تا یکبار به شعب بانک از دریچه کاری و نه از منظر لوکیشنهای فیلمهای سینمایی پلیسی به ویژه با موضوع سرقت بپردازد؟ آیا رسانه ملی میداند که با بزرگنمایی برخی کمکهای پرداختی به کارکنان بانکها، بدون توجه به حقوق نهچندان زیاد آنها که در فیشهای اکثریت قریب به اتفاق کارکنان آنها به غیر از برخی از مدیران قابل مشاهده است، چه جفایی را به این قشر زحمتکش، در سکوت و انفعال روابط عمومیهای بانکها تحمیل میکند؟ روابط عمومیهایی که باید از حیثیت و جایگاه حرفهای سازمان و افراد آن دفاع کنند؟
درپایان یک نکته بسیار مهم است و آن اینکه شاید درعصر رسانههای سنتی، اقدامات نمایشی روابط عمومیها میتوانست جوابگوی مطالبات افکار عمومی باشد، اما بعید به نظر میرسد با ظهور رسانههای اجتماعی و شبکههای پیامرسان مجازی، این رویکرد «روزه سکوت» روابط عمومیهای شبکه بانکی بتواند بحرانهای پیشآمده فعلی و احتمالی آتی و نیز نارضایتیهای ایجادشده ناشی از عملکرد رسانه ملی و فضای مجازی نسبت به شبکه بانکی را مدیریت کند. به نظر میرسد چاره کار تنها در ایجاد یک تشکل منسجم و مناسب برخوردار از رویههای هماهنگ برای تنویر افکار عمومی با حضور روابط عمومیهای تمامی بانکهای فعال در شبکه بانکی کشور است.
منبع: بانکی
|