درباره شارا | تماس | جستجوی پیشرفته | پیوندها | موبایل | RSS
 خانه    تازه ها    پایگاه اخبار    پایگاه اندیشه    پایگاه کتاب    پایگاه اطلاعات    پایگاه بین الملل    پایگاه چندرسانه ای    پایگاه امکانات  
سه شنبه، 1 خرداد 1403 - 12:10   

فراخوان دومین اجلاس ملی مدیران روابط‌عمومی

  فراخوان دومین اجلاس ملی مدیران روابط‌عمومی


ادامه ادامه مطلب یک

نابینایان و هوش مصنوعی

  نابینایان و هوش مصنوعی


ادامه ادامه مطلب دو

مروری بر هوش مصنوعی گوگل: جستجوهای بیشتر، رضایت کمتر

  مروری بر هوش مصنوعی گوگل: جستجوهای بیشتر، رضایت کمتر


ادامه ادامه مطلب سه

چالش‌‌های اتحادیه اروپا در مواجهه با فناوری هوش مصنوعی

  چالش‌‌های اتحادیه اروپا در مواجهه با فناوری هوش مصنوعی


ادامه ادامه مطلب چهار

   آخرین مطالب روابط عمومی  
  حرکت از برند شخصی به تجاری
  فرهنگ دیجیتال در روابط‌عمومی
  4 راه برای تصمیم‌گیری موثرتر
  روابط‌عمومی چگونه «هنر هشتم» لقب گرفت؟
  مزایای کلیدی تحول دیجیتال چیست؟
  هرچه من را تأیید کند، درست است!
  بازگشت یا عدم بازگشت به دفتر
  5 استراتژی رفتاری برای جذاب‌تر کردن محتوای شما
  چگونه یک رییس ناامن را شناسایی و مدیریت کنیم
  اهمیت مشارکت روابط عمومی‌ها در تصمیمات سازمان تأمین‌اجتماعی
ادامه آخرین مطالب روابط عمومی
- اندازه متن: + -  کد خبر: 6215صفحه نخست » مقالات روابط عمومیشنبه، 27 مهر 1392 - 13:03
مدیریت زنان در روابط عمومی؛ رویکردی استراتژیک
معصومه ابراهیمی - طبق اصول مدیریتی، زنان با قدرت رابطه تعاملی... و اثرگذاری شغلی بالایی که دارند، بخش عظیمی از نیروی انسانی سازمان­های امروزی را می­توانند تشکیل دهند
  

مدیریت زنان در روابط عمومی؛ رویکردی استراتژیک

معصومه ابراهیمی[1]

مرضیه رفعتی[2]

 

منبع مرجع: شبکه اطلاع رسانی روابط عمومی ایران(شارا)-

 

چکیده

در این مقاله سعی شده با تأکید بر نقشِ محوری مدیریت زنان در پیوند دادن عرصه­های خصوصی و عمومی جامعه و به عنوان نیمی از پیکره­ اجتماع، با رویکرد باز شدن سرفصل­های جدیدی از روابط عمومی کارآمد با استفاده از امکان حضور زنان در عرصه روابط عمومی که حایز مؤلفه­های کارکردی در این حوزه است پرداخته شود.

این بررسی، ابتدا به شاخصه­ های نهاده شده در طبیعت زنان به عنوان مدیران کانون خانواده می­پردازد. مدیرانی که در عرصه خصوصی خود، پرورش دهنده­ نیروهای انسانی، جهت تأمین نیازهای جامعه در عرصه عمومی هستند و اینک با توجه به تحولات جدید اجتماعی، همچنین لزوم توجه به روابط عمومی علمی و کارآمد، می­طلبد از نیروهای انسانی مناسب که برخوردار از ظرفیت های بالایی جهت سامان بخشیدن به ارتباطات هستند استفاده شود. به نظر می­رسد در این بین، زنان که دیر زمانی است پیوند دهنده­ سطوح ارتباطی عرصه خصوصی و عمومی در جامعه می­باشند از مؤلفه­های مناسبی جهت حضور در حوزه­ روابط عمومی برخوردارند.

همچنین در این مقاله سعی بر آن است به این سوال پاسخ داده شود که مؤلفه­ها و پتانسیل­های زیستی و اجتماعی زنان، که آنان را گزینه­ مناسبی جهت اشتغال در حوزه روابط عمومی می­داند چیست؟ و پیامد حضور زنان در حوزه روابط عمومی برای جامعه، چه خواهد بود؟

بررسی این مسأله به صورت مطالعه­ کتابخانه­ای صورت گرفته است.

 

واژگان کلیدی: روابط عمومی، زنان، جنسیت، ارتباطات، عرصه خصوصی، عرصه عمومی

 

مقدمه

بدون تردید در یک جامعه ساده و نهادینه نشده نقش­ها مشخص است و شاید به نهادهای واسط و میانجی چندان نیازی نباشد، اما در یک جامعه پیچیده و پیشرفته، نیازها و مطالبات بیشتری ایجاد می­شود و ضرورت نظم و قانون در آن افزایش یافته، نوعی تقسیم کار به­ویژه در بعد اجتماعی شکل می­گیرد.

هر فردی بدون شک برای ارتباط خود با جامعه و جامعه برای ارتباط خود با دولت نیازمند این واسطه­ها است. از جمله این واسطه­ها می توان از نهادهای روابط عمومی نام برد، یعنی روابط عمومی عهده دار همان وظایفی است که فرد در گذشته، خود آن را انجام می­داد.

در کتاب مقدمه­ای بر روابط عمومی آمده است: در دهکده جهانی انسان­ها به هم نزدیک و افکار و اعمال انسان­ها و جمعیت­ها از دید و نظر یکدیگر پنهان نیست و تبادل افکار، اطلاعات، دانش­ها، هنرها و تبلیغات در حجم و سرعت گیج کننده­ای در جریان است.

اینجاست که اهمیت نقش روابط عمومی نمایان می­گردد. روابط عمومی­ها می­توانند پل ارتباط بین افراد جامعه و سازمان­ها باشند، البته پل­هایی که اگر مستحکم نباشند به یقین از بهره ذهنی لازم و کارآیی برخوردار نخواهند بود. از آنجایی که روابط عمومی با مجموعه­ای از ابزار و مصالح بی­جان در طبیعت سروکار ندارد، بلکه حوزه و حیطه عمل آن احساسات و عاطفه­ها و در یک کلام افکار عمومی است و این خود اوج اهمیت جایگاه و مراتب روابط عمومی را می­رساند که به عنوان فن و هنر برقراری ارتباط به منظور تأثیرگذاری بر جامعه و دریافت تصویر واقعی از افکار عمومی به منظور لحاظ کردن این نگرش و تصورات در اداره بهتر سازمان تلقی می­گردد. (سایت اینترنتی عصر پویا)

 همانگونه که بحث کارآمدی و توانمندسازی روابط عمومی­ها امروزه به عنوان یکی از شاخصه ­های عصر ارتباطات مورد توجه محافل علمی کشورمان قرار گرفته است به موازات آن توانمندسازی زنان و مشارکت کامل آنان بر پایه برابری در همه زمینه‌ها از جمله در فرآیند تصمیم‌گیری و مدیریت جامعه یکی از پیش نیازهای توسعه پایدار می‌باشد که کشور ما سخت بدان نیازمند است. توانمندسازی زنان به عنوان یکی از مؤلفه­های زیرساختی توسعه، امروزه مورد تأکید مدیران و برنامه­ریزان قرار گرفته است. این بحث به­ ویژه در جوامعی که هنوز تعادل مطلوب و قابل قبول و مشارکت عادلانه زن و مرد در فعالیت های اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی فراهم نشده و فرصت منصفانه بروز خلاقیت و استعداد انسان ها برقرار نگردیده و فرآیند توسعه آن­گونه که انتظار داشته‌اند موفق نبوده بیشتر مجال بروز پیدا می­کند. تداوم و شتاب توسعه هنگامی رخ خواهد داد که زن و مرد دوشادوش یکدیگر مسئولیت توسعه را بر عهده بگیرند.(همشهری، 1384: 10)

در این بین فضای جامعه اطلاعاتی و ارتباطی فرصت مناسبی است جهت توانمند سازی زنان برای ورود به عرصه­های عمومی جامعه، چرا که توسعۀ فناوری‌های اطلاعات و ارتباطات فرصت‌های ویژه­ای در اختیار زنان قرار خواهد داد تا آنان را به­عنوان بخش جدایی ناپذیر و بازیگران اصلی در جامعۀ اطلاعاتی معرفی نماید.

بر این اساس به گزاف گفته نمی­شود اگر بیان نماییم، یکی از مهمترین پیامدهای توانمندساختن زنان، برای حضور در عرصه عمومی، استفاده از مهارت کاربردی زنان توانمند برای حوزه روابط عمومی خواهد بود چرا که حوزه فعالیت روابط عمومی، برای فعالیت کاری آنان به منظور ارتقای ارتباطات سازمانی جهت رسیدن به اهداف تعیین شده­ سازمان زمینه­ مناسبی خواهد بود.

در این مقاله سعی شده با توجه به شرایط جامعه و نیز آمار قابل توجه زنان تحصیلکرده در ایران، مباحث تئوری جهت وجود زمینه­های مناسب جهت حضور زنان در حوزه روابط عمومی مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد.

 

طرح مسأله

امروزه بحث پیرامون روابط عمومی کارآمد، در سطوح مختلف جامعه و به صورت گسترده، مجال بروز یافته است. تا جایی که مراکز دولتی و غیر­دولتی رمز موفقیت خود را در درون سازمان و برون سازمان در به­کار بستن اصول روابط عمومی به صورت علمی می­دانند. در این میان یکی از مؤلفه­های مهم روابط عمومی مدرن، استفاده از نیروی انسانی مناسب، جهت کارآمد کردن فعالیت روابط عمومی است. بر این اساس مدیران جهت رسیدن سازمان به اهداف خود، به­دنبال نیروهای انسانی هستند که از قدرت رابطه تعاملی، آگاهی و اطلاعات، تأثیرگذاری و اعتبار، اراده اقناع­کنندگی و اثرگذاری شغلی بالایی برخوردار باشند. همچنین مدیریت منابع انسانى، یکى از دانش‏هاى ضرورى براى هدایت کارکنان سازمان است که شاید مهم‏ترین مهارت براى تمام مدیران در سازمان‏ها و تلاش‏هاى گروهى به شمار آید. بدون برخوردارى از دانش مذکور نمى‏توان به اهداف متعالى انسان‏ها و گروه‏ها دست یافت.

با توجه به تحولات اجتماعی، مدیران در به­کارگیری نیروهای خود می­بایست همگام با تغییرات گام بردارند تا سازمان را در رسیدن به اهداف متعالی، رهنمون شوند.

از سویی دیگر، یکی از پیامدهای تحولات اخیر جامعه، روند رو­به­رشد ورود زنان به دانشگاه ها و ادمه تحصیل آنان در مقاطع تحصیلات تکمیلی است که زمینه­ ورود آنان را به عرصه­های عمومی جامعه هموار نموده است. در پی این تحولات، زنان، بخش عظیمی از نیروی انسانی سازمان­های امروزی را تشکیل می­دهند که درصد اشتغال آنها رو به فزونی است. با این وجود بعضاً مشاهده می­شود که مدیران به توانایی های زنان توجهی ندارند، لذا بخشی از این توانایی­ها و استعدادها بدون مصرف باقی می­ماند و این خود روند توسعه را کندتر می­نماید.

دیدگاه حضور زنان در عرصه­های عمومی جامعه، متناسب با پتانسیل­های زیستی و نهادی آنان در سطوح مختلف جامعه می­تواند به رویکرد جدیدی در تعاریف مدیریتی منجر شود. زنان که در جوامع مختلف از آنان به عنوان "گروه خاموش" یاد می­شود می­توانند محور این رویکرد نوین در نظریه­های مدیریتی به حساب آیند. به نظر می­رسد وجود گرامرهایی در همین "گروه خاموش" جهت فعالیت در حوزه روابط عمومی، می­تواند ضمن معطوف کردن توجهات مدیران و مسوولان به توانایی­ها و متجلی ساختن استعدادهای زنان شاغل، نقش به­سزایی در تسریع روند توسعه ایفا کنند.

برنامه­ریزان کشورهای مختلف، حضور زنان در عرصه­های عمومی را یکی از شاخصه های توسعه می­دانند که در آن زنان می­توانند به عنوان نیمی از جامعه زمینه­ساز توسعه به ویژه توسعه پایدار باشند. به صورت کلی حضور زنان در عرصه عمومی یکی از شاخصه­های توسعه انسانی به شمار می­رود.

اما در این بین، انتخاب شغل از طرف زنان و ایجاد فرصت های اشتغال و پذیرش زنان در مشاغل جدید از طرف جامعه، نکته‌ای است که ریشه‌های عمیقی در طرز تفکر و برداشت های جامعه از زن و توانایی ها و استعدادهای او دارد. همچنان که وضعیت اشتغال زنان در جهان، تابعی از نیاز جامعه، اهداف فردی زنان از اشتغال، فراهم بودن زمینه­های مناسب موجود و یا شرایط خاص سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، اجتماعی حاکم بر آن جامعه می­باشد. (شمیم علی نیا، نشریه جهان اقتصاد، 7/10/84)

با عنایت به تحولات جدید اجتماعی، در کشور ما نیز نگرش جدیدی مورد توجه قرار گرفته است و بر مبنای آن زن، تولید کننده، مشارکت کننده و در عین حال برخوردار شونده از امکانات بدست آمده در فرایند توسعه نیز می­ باشد. بی توجهی به زنان از دیدگاه نیروی انسانی، به هدر دادن و یا ضایع کردن امکانات بالقوه رشد و بالندگی جامعه است. (سعید مقدم، پیام زمان 17/2/83)

قابل توجه اینکه در سال های اخیر، از روابط عمومی به عنوان علم در جهت تسهیل ارتباطات دو طرفه بین دولت و آحاد مردم یاد می شود و با پیچیده­تر شدن نظام اجتماعی بر ضرورت، گسترش و توسعه این علم و حرفه جدید بیش از پیش اتفاق­نظر حاصل می شود تا آنجا که امروز کمتر نهاد یا سازمانی خود را بی­نیاز از تشکیلات روابط عمومی می بیند.

با گسترش ارتباطات به مفهوم عام، افزایش سطوح مختلف مشارکت سیاسی و اجتماعی خود را بیشتر نشان می دهد؛ دراین وضعیت، برنامه­های سنتی پاسخگوی نیازهای امروز نخواهد بود چرا که نیازهای جدیدی به وجود آمده که تأمین این نیازها، استراتژی جدیدی می­طلبد.

بر این اساس و با توجه به اینکه حوزه روابط عمومی، در محور عمومی جامعه، به عنوان مرکز ثقل برخورد افکار و ارتباطات شناخته می­شود و در طرف دیگر، زنان در محور خصوصی، همین محوریت را در تلاقی افکار افراد در کانون خانواده دارند، پس می­توان این دو طرف محور را با توجه با مشابهت­های آنان، به یکدیگر نزدیک نمود.

به نظر می­رسد در صورت ایجاد دیدگاهی جدید در مدیریت منابع انسانی می­توان با استفاده از مهارت های کاربردی در جهت توانمند ساختن زنان، ضمن رسیدن به توسعه­ای پایدار، در حوزه روابط عمومی نیز به کارآمدی نایل شد. چرا که زنان (با توجه به تجربه در پیوند دادن عرصه خصوصی با عرصه عمومی) با استفاده از تعاملات درون سازمانی و برون سازمانی و صبر و حوصله در ارتباط موثرتر با کارکنان و برنامه­ریزی کاری اثرگذارتر و حسن خلق و تعامل در مجموعه می­ توانند موجب ایجاد تصویری رضایتمند از سازمان گردند.

 

اهداف تحقیق

- طرح رویکردی جدید، در مدیریت روابط عمومی با استفاده از توانمندی های زنان در سطوح مختلف ارتباطی

- شناساندن توانایی های زنان در سطوح مختلف ارتباطی به جهت ایجاد توانمندسازی آنان برای حضوری کارآمد در دنیای اطلاعات و ارتباطات

 

پیشینه تحقیق

در ارتباط با حضور زنان در عرصه عمومی با محوریت مباحث مدیریتی، تحقیقات قابل توجه ای صورت گرفته اما در زمینه مدیریت زنان در روابط عمومی تحقیقات زیادی صورت نگرفته است. یکی از تحقیقات انجام شده با محوریت "زنان و روابط عمومی" تحقیقی با عنوان " زبان مدیریتی زنان شاغل در روابط‌عمومی" منتشر شده در نشریه پژوهشی روابط‌عمومی است که در سایت تبیان قابل مشاهده است.

این پژوهش از منظر فمینیستی به بررسی زبان و ادبیات مورد استفاده زنان مدیر روابط‌عمومی و فارغ‌التحصیلان این رشته می‌پردازد. این بررسی در مصاحبه با ده تن از زنان فعال روابط‌عمومی، شیوه برقراری ارتباط، انگیزش‌ها و الزامات مدیریت زنان را روشن می‌سازد. اظهارات مصاحبه‌شوندگان درباره تعلق خاطر به افزایش میزان حضور زنان در این عرصه، قابل توجه است. نتایج این بررسی نشان می‌دهد که این افراد هنگامی که برای مثال در برابر اداره و کارکنان خود در مقام پاسخگویی برمی‌آیند، ترکیبی از ارتباطات یک‌سویه و دوسویه را دنبال می‌کنند. آموزش دهندگان این رشته نیز تمایل دارند به­جای ارتباطات یک‌سویه بیشتر از ارتباط دوسویه بهره گیرند و تراضی و حکمیت را در نتیجه‌گیری‌های خود از چالش‌ها به کار گیرند. تمامی شرکت کنندگان در مصاحبه‌ها نشان دادند که در این رشته مدعی هستند، نسبت به اداره و کارکنان خود تعلق خاطر دارند و به‌هنگام کار، منطق را به جای احساسات ترجیح می‌دهند.

مفهوم مدیریت زنان در رشته‌های مدیریت، مطالعات مربوط به زنان و پژوهش‌های مربوط به نقش جنسیت مورد مطالعه قرار گرفته اما این‌گونه بررسی‌ها در عرصه روابط‌عمومی کمتر صورت گرفته است. به هر حال، مدیریت زنان در روابط‌عمومی به خاطر ارتباط آن با دیدگاه‌های «احاله امور به زنان»[3] به معنای فزونی شمار زنانی که وارد این رشته می‌شوند و مباحث مربوط به این افزایش شایسته توجهات پژوهشی است.

در این پژوهش در ابتدا به آمار حضور زنان در برخی از کشورهای صنعتی اشاره شده است. سپس اشاره شده به اینکه، اگر زنان رویکردهای ویژه‌ای برای نیروی کار به همراه بیاورند، افزایش حضور آنان در روابط‌عمومی، آنچنان که امروزه شاهد هستیم، موجب تغییرات عمده دنیای کار خواهد شد. هدف این مطالعه به‌کارگیری روش پژوهش فمینیستی- آنجا که زنان درباره هم جنسان خود به مطالعه پرداخته‌اند- برای سنجش مدیریت زنان شاغل در روابط‌عمومی است. زبان مورد استفاده و مفاهیم رفتاری- عملی نیز در اینجا مورد ارزیابی قرار گرفته‌اند. (نشریه پژوهشی روابط‌عمومی- سایت تبیان)

 

چارچوب نظری

از منظر جامعه­شناسی می­توان گفت فضاهای اجرای کنش به دو فضای خصوصی و عمومی تقسیم می­شود. البته این تحلیل بسی گسترده­تر از فضای اجرای نقش گافمن است که آن را به پشت صحنه، جلوی صحنه و خارج از صحنه تقسیم می­کرد (ریتزر، 1381). در واقع در جامعه­شناسی معاصر عرصه عمومی، عرصه نمایش توانایی­های فردی و از سوی دیگر بیانگر پتانسیل های جامعه برای به مشارکت طلبیدن اقشار و گروه های مختلف است که هر چه عوامل محدود کننده از قبیل ارجعیت­های جنسی، قومی، مذهبی و نژادی رو به کاهش روند، میزان مشارکت در این عرصه بیشتر و ظرفیت های دموکراتیک اجتماع مورد نظر بخصوص در بستر­سازی برای مشارکت بیشتر اعضای جامعه بالاتر می­رود (landes1998’lkegami2000) که این واقعیت از دید هابرماس به عنوان فضای انتقاد از قدرت (دولت) مورد تعریف بوده و برای برقراری یک جامعه مدنی از ضروریات است (habermas, 1964, 1987 and held 1990) . همچنین از منظر جیمز کلمن امکان ها و سرمایه­های اجتماعی نهفته در عرصه عمومی بسی بیشتر از عرصه خصوصی است.(کلمن، 1377)

بر این اساس امروزه زنان به عنوان نیمی از پیکره­ جامعه، از حریم خصوصی که بیشتر به حریمی زنانه شناخته شده و به کار در خانه و نگه­داری از بچه محدود می­شد، فراتر رفته و در تلاش برای سهیم شدن در سرمایه­های جامعه معاصر وارد عرصه عمومی شده­اند که اشتغال به کار در بیرون از خانه یکی از مهمترین وجهه­های تلاش زنان برای برخورداری از مزایای حضور در این عرصه است که زیرساخت های جامعه نیز باید برای این ورود مهیا باشد.  

برای ورد به بحث با تأکید بر عرصه عمومی و خصوصی، ابتدا سعی می­شود از نظریات پارسونز بهره گرفته شود. نظریه پارسونز بر این محور دور می­زند که نهاد خانواده پیش نیازی گریزناپذیر برای استواری جامعه است. خانواده به عنوان عامل اصلی اجتماعی کردن کودکان، در ملکه­ ذهن ساختن نظارت اجتماعی که استواری هر جامعه­ای در نهایت به آن بستگی دارد، نقشی اساسی ایفا می­کند. وانگهی، خانواده که در کانون حیات عاطفی بزرگسالان جای دارد، به عنوان عامل نظارت اجتماعی بیرونی و مفری برای تنش های بزرگسالان، نقش بسیار تعیین کننده­ای را بازی می­کند. زیرا اگر خانواده نبود، این تنش ها در زندگی عمومی بروز پیدا می­کرد. (جورج ریتزر، 1377، ص466)

هر چند پارسونز در نهایت به نوعی تقسیم کار جنسی اشاره می­نماید که در آن زنان را در عرصه خصوصی و مردان را در عرصه عمومی تصور می­کند اما در کنه مطلبِ پارسونز شاهد نکته­ بسیار حایز اهمیتی هستیم مبنی بر اینکه برای رفع تنش های عرصه عمومی نیازمند مدیریتی خاص می­باشیم که زیربنای آن در خانواده و با مدیریت زنان حاصل می­شود. جایی که زنان مطابق با ویژگی های فیزیولوژی و شاخصه­های نهادینه شده در ساختارهای جامعه، از گرامرهای زیستی و اجتماعی خاصی برخوردارند که با استفاده از همین عوامل به پرورش نیروهای انسانی می پردازند که جامعه برای بقا به آنها نیاز دارد.

در کتاب «نظریه­های جامعه شناسی در دوران معاصر» تألیف جورج ریتزر به نکته­ای اشاره شده که قابل توجه می­باشد. در این مفهوم وجود دلشوره­های زنانه که شاید در جامعه توجیه مناسبی نداشته باشد و حتی دستاویزی برای ضعف منطق به حساب می آید در این کتاب به عنوان شاخصه­ مهمی برای زنان در جهت مدیریت عاطفی در کانون خانواده به حساب می­آید. دلهره­ زنانه  مشهور به «دلهره­ ریاضی» و این واقعیت که زنان در مقایسه با مردان آمادگی بیشتری برای مراقبت دلسوزانه از کودکان دارند. ( جورج ریتزر، 1377، ص 471)

در ادامه جورج ریتزر اشاره دارد که تبیین های نهادی تفاوت های جنسی نیز بر کارکردهای متمایز زنان در زاییدن و مراقبت از کوکان تاکید می­گذارند. همین مسئولیت مادر بودن را باید عامل تعیین کننده عمده در تقسیم کار جنسی گسترده­تری دانست که زنان را عموما به کارکردهای همسری، مادری و به حریم خصوصی خانه و خانواده و در نتیجه به یک رشته رویدادها و تجربه­های مرتبط می سازد که با تجربه­های مردان متفاوت است. در این محیط اجتماعی، زنان تفسیرهای متمایزی از دستاوردها به عمل می­آورند، ارزش ها و مصالح متفاوتی کسب می­کنند و در برقراری روابط باز مهارت بیشتری از خود نشان می­دهند. بیشتر از مردان توجه دلسوزانه به دیگران نشان می دهند و با زنان دیگر که هر یک در عرصه جداگانه­شان سکونت دارند، شبکه­های حمایتی خاصی تشکیل می­دهند. (جورج ریتزر،1377، ص 472)

همچنین جورج ریتزر در کتاب «نظریه­های جامعه شناسی» در مبحثی بیان می­دارد که افراد در پیگیری طرح های عینی یا معانی ذهنی مشترک شان، چه برداشتی از یکدیگر دارند. یکی از این برداشت های متفاوت، عمل واکنشی در برابر عمل هدفدار است.

به این معنا که زنان در فعالیت های روزانه شان می­بینند که هدف های خاصی را مرحله به مرحله تعقیب نمی­کنند، بلکه همیشه تنها به نیازها و درخواست های دیگران واکنش نشان می­دهند. این مضمون در تحلیل کودورو (1978) از وابستگی عاطفی و رابطه­ای میان مادران و دختران، توصیف های لور (1978) و گیلیکان (1982) از بازی های به­شدت رابطه­ای گروه های همبازی زنان، تا تحلیل های زنان در مشاغل نوعاً زنانه­ای چون معلمی، پرستاری، منشیگری، و ...و تحلیل توضیحاتی که زنان از نقش هایشان به عنوان همسر، مادر و هماهنگ کننده اجتماع و گروه خویشاوندی می­دهند، پیوسته تکرار شده است. وقتی می­ گوییم که فعالیت های زنانه جنبه «واکنشی» دارند، منظورمان این نیست که آنها تنها واکنش انفعالی از خود نشان می­دهند. در اینجا زنان به عنوان موجوداتی تصویر می­شوند که در جهت هدف های ویژه­شان عمل نمی­کنند بلکه وظایف اطلاع­رسانی، تنظیم، تسهیل و تعدیل خواست ها، کنش ها و درخواست های دیگران را انجام می­دهند. (جورج ریتزر، 1377، ص 504)

در همین ارتباط و در مورد حضور و عدم حضور زنان در جامعه، نظریات مختلف دیگری ارایه شده که یکی از مهمترین این نظریات تحت عنوان «نظریه گروه خاموش»[4] کریس کرامرا[5] است. بخش اعظم نظریه پردازی و کاربرد نظریه­ گروه خاموش بر زنان به عنوان یک گروه خاموش تمرکز یافته است. سه پیش فرض اصلی این نظریه عبارتند از:

۱) زنان دنیا را متفاوت از مردان درک می ­کنند به این دلیل که تجارب متفاوت زنان و مردان و فعالیت­های آنان ریشه در تقسیم کار دارد.

۲) به دلیل سلطه سیاسی مردان، شیوه­ تفکر مردانه مسلط شده است و مردان در مقابل تجربه­های آزادانه­ زنان به عنوان الگویی جایگزین مقاومت می­کنند.

۳) زنان به منظور مشارکت در جامعه، باید الگوهای خود را به قالب­های قابل درک مردانه تغیییر دهند.

این نظریه معتقد است، زبان (کلام) بیشتر در خدمت مردان است تا زنان.

این مسئله به این دلیل روی می­دهد که تجربه­های مردان امریکایی اروپایی الاصل در زبان، نام­ها و کلمات مشخصی دارند. در حالی که تجربه­های سایر گروه­ها از جمله زنان این چنین نیست. به دلیل این مشکل زبانی (ارتباطی) زنان به آشکاری مردان در نظام­بندی­های اجتماعی حضور ندارند. همچنان­که زنان زبان کامل­تری برای بیان تجارب خویش به وجود می­آورند و همچنان که زنان و مردان تجارب مشترکی به دست می­آورند این وضعیت الزام به تغییر پیدا می­کند. نظریه­ گروه خاموش یک نظریه­ انتقادی است و به همین دلیل فراتر از توصیف یک پدیده (خاموش بودن زنان) می­رود تا به ایجاد تغییر در این وضعیت برسد.

قابل توجه آنکه اولین پژوهش­های جدی دانشگاهی در رابطه بین زبان و جنسیت در ۱۹۲۲میلادی به وسیله اُتو جسپرسن انجام شد. یک فصل از کتاب او تفاوت­های جنسیتی در زبان را بررسی می­نمود.

زبان شناسان با بررسی زبان­های گوناگون دریافتند که زنان به گونه­ای متفاوت از مردان زبان را به کار می­برند. این پژوهش­ها نشان می­داد که زنان معمولاً ساختارهای کهنه­تر، خالص­تر و مؤدبانه­تری از زبان را مورد استفاده قرار می­دهند و در تلفظ کلمات، بیشتر از مردان از واج­های معیار استفاده می­کنند. همچنین زنان از ناسزاهای ضعیف­تری استفاده نموده و به کلمات خود نیروی دوچندانی وارد می­کنند تا اهمیت گفته خود را به مخاطب منتقل نمایند. زنان به قیدهایی که عواطف شدیدتری را بیان می­کند علاقه بیشتری دارند و سریع­تر از مردان صحبت می­کنند.

زبان شناسان در پی تحلیل این تفاوت­ها برآمدند. مطالعات جامعه شناسی به مدد زبان شناسان آمد و نشان داد که زنان بیشتر از مردان نسبت به مقام و منزلت خود آگاه هستند. پژوهش­های زبانی نیز بیانگر این بود که زنان نسبت به متغیرهای زبانی وابسته به طبقه اجتماعی حساسیت بیشتری دارند. پژوهشگران در بررسی از زبان­های کودکان انگلیسی تبار که به زبان بومی صحبت می­کردند و انگلیسی معیار می­آموختند به این نکته پی بردند که هر چند هیچ­گونه تفاوت جنسی در زبان مربیان وجود نداشت ولی پس از چند ماه زبان دختران به مراتب بیشتر از پسران در جهت هنجارهایی که تدریس می­شد تغییر یافته بود. مثلاً در پایان دوره شش ماهه، پسران به میزان ۲۹ درصد و دختران تنها به میزان ۵/۷ درصد فعل­های نامعیار به کار می­بردند. هم چنین دریافتند که برخی پسران زمانی که کسی مراقب آنان نیست، از اینکه صورت های معیاری را که آموخته بودند با صدای دخترانه تقلید کنند لذت­می بردند. (حورا، 1385: 31)

این­گونه مولفه­هایی که زنان بر حسب گرامرهای زیستی و اجتماعی از آن برخوردارند تنها به زبان محدود نمی­شود. در این زمینه می­توان به مولفه­های دیگری نیز اشاره نمود.

زنان راحت­تر از مردان ارتباط عاطفی و کلامی برقرار می­کنند به طوری که همزمان می­توانند حس کنند، بیندیشند و آنگاه اندیشۀ خود را به مخاطبان خود از طریق روش کلامی منتقل سازند اما مردان باید نخست درباره احساسات شان فکر کنند و آنگاه سخن بگویند. از لحاظ روحی- روانی نیز تفاوت های فردی بین زنان و مردان را می­توان در چند مقوله مورد بررسی قرار داد همچون حواس پنجگانه، گرایش ها و هیجانات. تحقیقات علمی ثابت کرده که حواس پنجگانه به طورکلی در زنان قوی­تر از مردان می­باشد. آنان از حس بینایی بهتری نسبت به مردان برخوردارند، از قدرت شنوایی بالاتری بهره­مند هستند و محل صداها را بهتر از مردان تشخیص می­دهند و نسبت به مردان دارای حس بویایی قوی­تری نیز می باشند. پوست زنان تقریباً ده برابر پوست مردان حساس است و نسبت به لمس و کنش های عاطفی و همچنین درد، حساسیت بیشتری از خود نشان می­دهد. زنان معمولاً درون­گراتر از مردان هستند. آنها بسیار بیشتر از مردان در باطن خویش تأمل می­کنند و از آنجا که نوعاً ایثارگرتر و دیگر­خواه­تر از مردان هستند پیوسته مایلند ایثار خود را با یک نیرو و عنصر غیبی و قدسی پیوند داده و توجیه کنند. آنها در واقع گرایش قلبی بیشتری نسبت به دین دارند و مسایل روحی و معنوی را با روان خود سازگارتر می­یابند. زنان پیوسته گریزان از تنهایی و شائق به اجتماع هستند زیرا دنیا بدون دیگران برای آنها معنایی ندارد. زنان اصولاً بیشتر و زودتر از مردان دچار هیجان می­شوند. ترس، خشم و محبت، نقشی اساسی در ارگانیسم روحی زنان ایفا می­کند و فشار روحی در میان آنان بسیار بیشتر از مردان می­باشد. زنان همچنین عاطفی­تر از مردان هستند و در عشق برتری آشکاری بر مردان دارند و هم پایدارتر هستند. اما از نظر رفتاری، وابستگی اقتصادی زن موجب محافظه­کاری او شده و به نحو بارزی از جسارت وی کاسته است چنانکه کمتر ریسک کرده، کمتر اجازه جسارت سنت­شکنی را به خود می­دهد و کمتر انتقاد دارد. ( حکیم پور، محمد، ص140)

در سطوح مدیریتی نیز توجه به گرامرهای زیستی و اجتماعی زنان همواره مورد توجه در بحث های مدیریتی بوده است تا جایی که مبحثی با عنوان «تفاوت‌های جنسیتی در مدیریت» به این شاخص ها می­پردازد. در این میان برخی از محققان به نتایجی تحت عنوان «انواع مدیریت مبتنی بر جنسیت» دست یافته‌اند. هر چند تعداد کمی از محققان نوع مدیریت زنان را:

الف) معنادار؛ از طریق تمرکز بر روابط‌، همکاری و احترام

ب) آشنایی؛ از طریق به حداقل رساندن نامه‌ها با دیگران،

تعیین کرده‌اند (هنزل و ترنر، 1987؛ استتهام، 1987؛ روش‌های مدیریت زنان، 1995). هاپرو هیروکاوا (1988) شواهدی مبتنی بر این‌که زنان پُرطاقت‌تر بوده و از ذهنِ بازی برخوردارند دست پیدا کرده‌اند و دریافتند آن‌ها استراتژی‌ها را پی‌ریزی می‌کنند. این در حالی است که مردان در مقایسه، استراتژی‌ها و راهبردهایی را که بر قدرت تکیه دارند، به‌کار می‌برند. اخیراً یک‌ گونه از پژوهش‌ها در زمینه مدیریت «به سراغ تئوری‌های بنیادی مربوط به راهکارهای جبرانی عملکردی و وراثتی رفته است» (هاک‌من، هیلز، فورینس و پاترسان، 1992 ص 311). در عین حال طی دهه گذشته راهکارهای مبتنی بر سود و زیان در برابر تحول‌گرا  Transactional Versus Transformational برای مطالعه مدیریت به‌کار گرفته شدند. (باس، 1990؛ هاکمن و همکاران، 1992؛ پین‌کاس و دوبونیس، 1994؛ روزنر، 1994).

الگوی ترنزکشنال- که معمولاً با مشارکت و حضور مردان است- حاوی اعمال و تخصیص پاداش در مقابل خدمات‌دهی یا در نظر گرفتن تنبیه به سبب اجرای نادرست و ناقص فرامین و کارهاست. مدیران تمایل دارند انحرافات و کژی‌ها از مقررات را پیدا کنند و هنگامی که استانداردها و معیارهای سازمانی رعایت نشده باشند، مداخله کنند. (باس، 1990)

اما مدیریت ترنس‌فورمیشنال، معمولاً به زنان نسبت داده می‌شود. با در نظر نگرفتن منفعت فردی برای گذر از منافع شخصی خود، منافع گروه به خاطر یک منفعت و هدف گسترده‌تر، تحقق می‌یابد (روزنر، 1994). مدیران نوع ترنس فورمیشنال تاکتیک‌هایی را مورد استفاده قرار می‌دهند که منجر به ایجاد ارتباطات عمیق‌تر، ایجاد سازگاری و تقویت و تثبیت الفت و علاقه شود (پین کیوس و دوبونینز، 1994، ص 191). همگام با پژوهش‌های بیشتر در زمینه زنان مدیر، آیستن و لی‌لاند (1991) معتقدند که: اگر به عنوان روشنفکران فمینیست به راستی عقیده‌مان بر این باشد که زنان، نظر متفاوتی نسبت به مقوله قدرت دارند، آن‌گاه مطالعه زنان مدیر یک فرصت تازه را برای بالابردن دانش و رفتار دخیل در مدیریت ترنس‌فورمیشنال و به ویژه در قدرت بخشیدن به آن‌ها، در اختیارمان می‌گذارد.(نشریه پژوهشی روابط عمومی)

در سطحی گسترده­تر، گلمن در کتاب «هوش هیجانی» خود به نقل از سالوی توصیف مبنایی خود از هوش هیجانی را درباره استعدادهای فردی در ۵ توانایی اصلی تشریح می‌نماید:

1. شناخت عواطف شخصی: خودآگاهی و تشخیص هر احساسی است به همان گونه که بروز می‌نماید.

2. به کارگیری درست هیجان‌ها: قدرت تنظیم احساسات خود توانایی است که بر حس خودآگاهی متکی می‌باشد.

3. برانگیختن خود: افراد دارای این مهارت در هر کاری که به عهده می‌گیرند بسیار مولد و اثربخش خواهند بود.

4. شناخت عواطف دیگران: همدلی اساس مهارت مردم است. کسانی (مدیران و تجاری) که از همدلی بالایی برخوردار باشند به علایم اجتماعی ظریفی که نشان دهنده نیازها یا خواسته­‌های دیگران است توجه بیشتری نشان می‌دهند.

5- حفظ ارتباط‌ها: بخش عمده‌ای از هنر برقراری ارتباط، مهارت کنترل عواطف در دیگران است. اینها مهارت‌هایی هستند که محبوبیت رهبری اثربخشی بین فردی را تقویت می‌کنند. این افراد هر آنچه که به کنش متقابل آرام با دیگران بازمی‌گردد به خوبی عمل می‌کنند و ستاره‌های جامعه‌اند. (همشهری، 1384: 12)

بر این اساس مدیریت و یا عامل انسانی مهمترین دلیل تحولاتی است که امروز بشر در همه زمینه‌ها و به هر شکلی در جوامع گوناگون شاهد آن است. در واقع عامل انسانی است که تفاوت‌های فاحش امروز زندگی بشر با شرایط گذشته‌اش را رقم زده است. برای تغییر و حرکت بسوی شرایط بهتر علاوه بر عواملی چون سرمایه، مواد اولیه و غیره مهمترین و اصلی‌ترین عامل، نیروی انسانی است. در واقع ثروت و دارایی هر جامعه‌ای تنها و تنها نیروی انسانی است.

بر این اساس مدیران سازمان ها سعی در ایجاد ارتباط موثر در حوزه کاری خود دارند اما آگاهند که برای ایجاد ارتباطات اثربخش موانعی وجود دارد که مدیریت با شناخت و آگاهی داشتن از آنها می‌تواند در دنیای واقعی آنها را شناسایی کرده و به شیوه صحیح جهت ایجاد پویایی در ارتباطات عمل کرده و تنش‌زدایی کند. و در این بین زنان که سابقه­ دیرینی در خصوص مدیریت ارتباطات در عرصه خصوصی را داشته­اند می­توانند همگام با تحولات جامعه­ امروزی با استفاده از این سابقه­ مدیریتی، در عرصه عمومی نیز وارد عمل شوند چرا که زنان، مطابق با نظریات روانشناسی، جامعه شناسی و مدیریتی از مؤلفه­های قابل توجهی به ویژه برای حوزه روابط عمومی که پیونده دهنده­ درون سازمان با بیرون سازمان است برخوردارند.

 

نتیجه

با مروری بر نظریات مطرح شده در تحقیق انجام شده، در ارتباط با بیان ویژگی های جنسیتی، به شاخصه­هایی دست یافتیم که نشان­دهنده­ پتانسیل های مناسبی برای ورود زنان به عرصه عمومی به ویژه حوزه روابط عمومی است. شاخصه­هایی که زنان در مدیریت عرصه خصوصی از آن برخوردارند را می­توان به شرح ذیل مطرح نمود:

- اجتماعی کردن کودکان در ملکه ذهن ساختن نظارت اجتماعی

- کانون حیات عاطفی بزرگسالان به عنوان عامل نظارت اجتماعی بیرونی

- مفری برای تنش های بزرگسالان

- وجود گرامرهای زیستی برای مراقبت دلسوزانه از کودکان و اعضای خانواده که در سطحی کلان ربط­دهنده­ فضای خانه با جامعه خواهد شد.

- زنان معمولا از ساختارهای کهنه­تر، خالص­تر و مؤدبانه­تری از زبان استفاده می کنند.

- و ...

وجود این گرامرهای زیستی و نهادی در وجود زنان، در طول تاریخ موجب شده آنان ربط­دهنده­ فضای خصوصی به عرصه عمومی جامعه باشند با استفاده از تاکتیک های:

- برخورداری از ارزش ها و مصالح متفاوت زنان که موجب برقراری مهارت روابط باز در آنان می­شود که با زنان دیگر شبکه­های حمایتی خاصی تشکیل می دهند.

- عمل واکنشی در برابر عمل هدفدار

- عمل واکنشی زنان که منجر به وظایف اطلاع رسانی، تنظیم، تسهیل و تعدیل کنش ها و درخواست های دیگران می­شود.

- اتخاذ استراتژی مدیریت ترنس فورمیشنال توسط زنان

اکثر مطالعات انجام شده بر روی سرمایه اجتماعی در سطح فردی و خانوادگی بر این نکته تاکید می­کند که چگونه ذخیره­های سرمایه اجتماعی در سطح آموزش فردی و پیشرفت اقتصادی مشارکت می­کند. لذا زنان به عنوان یکی از مهمترین گروه های موثر اجتماعی می­توانند نقشی به سزایی داشته باشند؛ سرمایه ارزشمندی که نیازمند اعمال تبعیض مثبت هستند.

لذا مشارکت بیشتر زنان در جامعه و روشن­سازی ارتباط بین زنان و سرمایه اجتماعی می­تواند کاربرد زیادی در ارتباط بین توسعه و نقش زنان داشته باشد چرا که زنان از ابتدا به عنوان اولین انتقال دهندگان ایدئولوژی و فرهنگ هر جامعه شناخته می­شوند.

از آنجایی که در عصر حاضر، یکی از مهمترین شاخصه­های مشروعیت دولت­ها با میزان مشارکت اجتماعی مردم به ویژه زنان سنجیده می­شود، پس حضور زنان در عرصه عمومی به ویژه در سطوح تصمیم­گیری به اصلاح نظام اداری و بهبود کیفیت خدمات دولتی در کشورهای در حال توسعه کمک قابل توجهی خواهد کرد. بر این اساس با فراهم سازی زمینه­های توانمندسازی زنان می توانیم به مصادیق توسعه نزدیک شویم.

راه رسیدن به این مصادیق، ضمن توانمندساختن زنان، مدیریت صحیح و کارآمد نیروهای انسانی در بخش­های مختلف جامعه است. طبق اصول مدیریتی، زنان با قدرت رابطه تعاملی، آگاهی و اطلاعات، تاثیرگذاری و اعتبار، اراده اقناع کنندگی و اثرگذاری شغلی بالایی که دارند، بخش عظیمی از نیروی انسانی سازمان­های امروزی را می­توانند تشکیل دهند و حوزه روابط عمومی فضای مساعدی برای به­روز رسانی این مهارت های زیستی و اجتماعی زنان خواهد بود تا بر این اساس کارگزاران زن روابط عمومی بتوانند ضمن معطوف کردن توجهات مدیران و مسوولان به توانایی­ها و متجلی ساختن استعدادهای زنان شاغل، نقش به سزایی را در روند رو به رشد توسعه داشته باشند.

امید آنکه فصل جدیدی در تحقیقات تخصصی کشور در زمینه­ پژوهشی زنان آغاز گردد تا امکان حضور شایسته­ زنان در عرصه عمومی فراهم شود.

 

 

منابع:

 

·                     - حکیم پور، محمد، حقوق زن در کشاکش سنت و تجدد، انتشارات نغمه نوازش، تهران،1377

·                     - ریترز، جورج، نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، تهران، نشر علمی،1381.

·                     - ریترز، جورج، نظریه های جامعه شناسی در دوران معاصر، ترجمه محسن ثلاثی، چاپ سوم، تهران، نشر علمی،1377.

·                     - کلمن،جیمز، بنیادهای نظریه اجتماعی، صبوری، منوچهر، تهران، نی،1377.

·                      نشریه پژوهشی روابط‌عمومی.

·                     علی نیا، شمیم، اشتغال زنان و نقش مشارکتی آنها در توسعه، نشریه جهان اقتصاد، 7/10/84.

·                     ماهنامه حورا شماره ۳۱ تاریخ شمسی نشر، سال 1385.

·                     مقدم، سعید، اشتغال زنان و چالش های پیش رو، پیام زمان 17/2/83.

·                     روزنامه همشهری،‌ پنج‌شنبه 24 شهریور 1384، سال سیزدهم، شماره 3801، صفحه 12.

·                     روزنامه همشهری،‌ یکشنبه 27 شهریور 1384، سال سیزدهم، شماره 3803، صفحه 10.

 

·                     Habermas.J, structural transformation of public sphere, tr. By tom mc carthy MIT press 1987

·                     Habermas.J, the public sphere ,1964 new german critique, no 3 1974

·                     Held, david, political theory and the modern state, Cambridge UK Polity press, rpt1990

·                     Lkegami, eiko, a sociological theory of publics, winter, 2000

·                     http://www.asrepooya.com/fa/articles/show.aspx?id=607

·                     http://www.tebyan.net/newindex.aspx?pid=242552


 

1. کارشناس ارشد مطالعات زنان، مدرس دانشگاه علمی کاربردی، پیام نور                           ebrahimi_massome@yahoo.com

2. کارشناس ارشد ارتباطات اجتماعی، مدرس دانشگاه علمی کاربردی ، پیام نور                   Marziyehrafati1978@yahoo.com 

[3] . Feminiation

[4] . Muted Group Theory

[5] . Cheris Kramarae

   
  

اخبار مرتبط:

اضافه نمودن به: Share/Save/Bookmark

نظر شما:
نام:
پست الکترونیکی:
نظر
 
  کد امنیتی:
 
   پربیننده ترین مطالب روابط عمومی  

  مزایای کلیدی تحول دیجیتال چیست؟


  چگونه یک رییس ناامن را شناسایی و مدیریت کنیم


  بازگشت یا عدم بازگشت به دفتر


  5 استراتژی رفتاری برای جذاب‌تر کردن محتوای شما


  هرچه من را تأیید کند، درست است!


  خبرنگاران دانشجو با طوفان اطلاعات نادرست در اعتراضات پردیس روبرو هستند


  نابینایان و هوش مصنوعی


  روابط‌عمومی یعنی "مردم‌داری"


  چالش‌‌های اتحادیه اروپا در مواجهه با فناوری هوش مصنوعی


  اهمیت مشارکت روابط عمومی‌ها در تصمیمات سازمان تأمین‌اجتماعی


 
 
 
مقالات
گفتگو
گزارش
آموزش
جهان روابط عمومی
مدیریت
رویدادها
روابط عمومی ایران
کتابخانه
تازه های شبکه
آخرین رویدادها
فن آوری های نو
تبلیغات و بازاریابی
ایده های برتر
بادپخش صوتی
گزارش تصویری
پیشنهادهای کاربران
اخبار بانک و بیمه
نیازمندی ها
خدمات
خبرنگار افتخاری
بخش اعضا
دانلود کتاب
پیوندها
جستجوی پیشرفته
موبایل
آر اس اس
بخشنامه ها
پیشکسوتان
لوح های سپاس
پیام های تسلیت
مناسبت ها
جملات حکیمانه
پایان نامه ها
درباره شارا
تماس با ما
Shara English
Public Relation
Social Media
Marketing
Events
Mobile
Content
Iran Pr
About Us - Contact US - Search
استفاده از مطالب این سایت با درج منبع مجاز است
تمام حقوق مادی و معنوی این سایت متعلق به شارا است
info@shara.ir
  خبر فوری: معرفی کتاب «هوش مصنوعی روابط‌عمومی در عمل» منتشر شد